خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی‌قراری ات را
چون شره‌‌ای نوشیدنی مذاب
بریز کف دست من

عزیزکم
تو می‌دانی
که سال‌هاست در این سرزمین بارانی
به یک قطره از آه عاشقانه‌ات محتاجم
به نفس‌هات وقتی اسمم را صدا می‌کنی

تو می‌دانی
همیشه احتمال زلزله هست
ولی زلزله‌ی نفس‌های تو
دیگر احتمال نیست

سبز آبی کبود من
و بیهوده نیست
که بر گسل‌های دلت خانه ساخته‌ام
از سر اتفاق هم نیست
حدیث بی‌قراری ست
و همین حرف ساده
که با صدای تو
دلم می‌لرزد

همین که صدایم می‌کنی
همه چیز این جهان یادم می‌رود
یادم می‌رود که جهان روی شانه‌ی من قرار دارد
یادم می‌رود سر جایم بایستم
پابه‌پا می‌شوم
زمین می‌لرزد

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
خواب
من را نمی برد
تو را
می‌آورد

تو را می آورد
بی آنکه باشی

حالا تو خوابی و حسرت سیر نگاه کردنت
در دلم بیدار شده
میدانی همیشه همینجور خوابت میکنم
که بنشینم نگاه کنم
تو را سیر

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی آدم
یک نفر را دوست داشته باشد
بیشترتنهاست
چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید
چه احساسی دارد
واگر آن آدم کسی باشد
که تورا به سکوت تشویق میکند
تنهایی تو کامل میشود

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
در خواب من
تاریخ و زمان
عقل شان به ساعت ما می چرخید
در خواب من
شب ها ماهم بودی
روزها خورشیدم
در خواب من گفتی
هر کس به دیوار نگاه کند
جای نگاهش می ماند مثل اثر انگشت
هزاران چشم روی این دیوارها بود
هزاران گوش
هزاران قلب که روزی می تپیده
همه را پاک می کنم
با رنگ سفید همه را پاک می کنم
عشق من
می شود جوری نگاهم کنی که با هیچ رنگی پاک نشود ؟
می شود ؟

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب با تو تمام می‌شود
عشق من
یادم باشد راز پرواز را
توی بال‌هات بنویسم
پرت بدهم در آبی آسمان
تا ته سرخی شفق منتظرت بمانم
بیایی بنشینی بر شانه‌ی راستم
و گونه‌ی چپم را ببوسی
بی ترس فردا
بخندی بخندی بخندی
تا تمام شود این دوریِ تلخ شطرنجی
که ما را
بر زندگی حرام کرد
گفته بودم من با نگاه تو آغاز می‌شوم ؟
دل دل نکن پرنده‌ی من
پر بکش
عشق آزادی می‌آورد

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من از پروانه‌ها
از زمین
از درخت
از باران
از کائنات
از ستاره‌ها
از کلمات
از نانوشته‌های بین کلمات
کمک می‌خواهم
که تو را به من ببخشند
دلهره‌ی نارنجی‌
من از نشانه‌ها دنبال نشانی تو می‌گردم
نفس‌زنان در خودم می‌دوم
می‌ترسم
خورشید روشنی‌اش را از من دریغ کند
و من بی تو از سرما بلرزم

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من
کمی بیشتر از عشق
تو را می فهمم
راه زیاد است ، مهم نیست
گاهی در این برهوت
سرگردان می شوم ، مهم نیست
باد پسم می زند مدام
سرما می رود توی جانم
مهم نیست
خودم را بـ*ـغل می کنم
فقط می خواهم بدانم
جاده هر قدر دراز و طولانی باشد
آخرش یک جایی تو ایستاده ای ؟ بین راه
گاهی آدم هایی را می بینم
که آخر جاده شان هیچکس نیست
از این برهوت می افـتند به برهوت دیگر
و همین هراسانم می کند
و همین باعث می شود
تنهایی خودم را دوست بدارم
آخر من که جز تـــو کسی را ندارم

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسیقی می‌گذارم کف دستم
فوت می‌کنم برات
فقط لبخند بزن
برو کنار پنجره
آمدن مرا تماشا کن
اریب می‌بارم بانوی من
مثل اشک‌هام ، مثل نت‌های کوچولو ، مثل نگاه تو
من عاشق پرستش توام

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمان تو
معنای تمام جمله های نا تمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار باز ماندند

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
با تقدیر نمی شود درافتاد
و با نگاه تو نمی شود درافتاد
و با آمدنت نمی شود درافتاد
این که در آ*غو*ش تو خوابت را می بینم
یعنی مدام در سرنوشتم راه می روی ؟
امسال بهار فهمیدم
وقتی کنار هم راه می رویم
بارانی از شکوفه های شکوه بر سرمان می بارد
امسال بهار ، برگ معجزه را از این عشق تغزلی
نشانت می دهم گل من
و برگ برنده را از نگاهت می دزدم
امسال بهار هزاره ی عشقم را با تو جشن می گیرم
و برای بودنت می میرم

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا