خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساده بودم
ساده بودن
فریضه‌ی الاهی ست
مثل نماز خواندن
مثل تو را دوست داشتن
مثل خنده‌هات
مثل اسم قشنگت
و من
در همین سادگی
عاشقت شدم
ساده بودم ؟
نه
خودم
موهات را ریختم دور صورتت
گوشواره‌هات را
خودم آبی کردم
زندگی آغاز می‌شد
می‌آمدی
می‌رفتی
انگشت‌هات
و من
هیچ نمی‌خواستم
جز تو
که بیایی بروی
نروی
اصلاً کجا بروی ؟

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
رهگذر
به من بگو
برای دیدنت کجا بایستم ؟

تو از کدام کوچه ، خیابان ؟
کدام شهر می گذری ؟

از تو کجا گریزم ؟
گریز پای بی قرار

کی می آیی ؟
چی تنت می کنی ؟
به دست های منتظرم چی بگویم ؟
با دل دیوانه ام چه کنم ؟
عاشقانه هایم را کجا بنویسم که بخوانی ؟
چشم هات را چی بخوانم که ندانی ؟
برای سیر کردن نگاه
عمر نوح از کی طلب کنم ؟

رهگذر قشنگ من
دست هات را کی بگیرم ؟
برای خنده هات کی بمیرم ؟

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه دلم خواسته بدانم
لحظه‌های تو بی من
چطور می‌گذرد ؟
وقتی نگاهت می‌افتد به برگ
به شاخه
به پوست درخت
وقتی بوی پرتقال می‌پیچد
وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند
وقتی با صدایی برمی‌گردی
پشت سرت
من نیستم

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه آرزوی دل انگیزی ست
نوشتن افسانه ای عاشقانه
بر پوست تنت
و خواندن آن
برای تو
چه آرزوی شورانگیزی ست

تملّک قیمتی ترین کتاب خطی جهان
ورق زدنش
دست به آن کشیدن
و همین نوازش ساده
که زیر نگاهم لبخند بزنی
چه افسانه قشنگی
به تنت می نویسم
یگانه من
چه قشنگ به تنت افسانه می خوانم

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو می‌دانی
شب‌ها از خواب پریدن و
دنبال تو گشتن یعنی چی ؟

نه ، نمی‌دانی
بی قراری روز را هم نمی‌دانی

من اما این بلا را دوست دارم
که آوار خیالت بر سرم باشد
دوست دارم
خودم را در این خرابی
آواره‌ات ببینم

نبودنت را ولی دوست ندارم
این دیگر خارج از توان من است

رنج‌های دنیا را
به یک لبخندت می‌خرم
این تسخیر فناناپذیر را دوست دارم

همین که بدانم می‌آیی
لبا‌س‌هام را عوض می‌کنم
به خودم عطر می‌زنم
آماده و منتظر
جلو در می‌ایستم
و به انتهای خیابان نگاه می‌کنم
انتظارت را دوست دارم
گفتم که
ته خیابان را دوست دارم

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
همیشه غایبِ من
همیشه حاضری
مثل بغض
بر سـ*ـینه‌ام نشسته‌ای
مثل ابر در آسمانم
مثل وهم در جانم
زمان را شکسته‌ای
همیشه غایبِ من
همیشه حاضری
تا پلک می‌زنم
سرازیر می‌شوی

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
در بوی نارنجی پیراهنت
تاب می‌خورم
بی‌تاب می‌شوم

و دنبال دست‌هایت می‌گردم
در جیب‌هایم
می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان
به پشت سر بر می‌گردم
و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم
بی تو زندگی کنم
یا بمیرم؟

نمی‌دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را می‌گذارم
آخر خط من
باشد ؟

بی تو زندگی کنم
یا بمیرم ؟

همین که باشی
همین که نگاهت ‌کنم
سرخوش می‌شوم
خودم را می‌آویزم به شانه‌ی‌ تو
با تو بمیرم
یا بخندم ؟

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
از سر عادت نیست که
وقتی می روی تا دم در همراهی ات می کنم

و بعد
تا آخرین چشم انداز
تا جایی که سر می چرخانی
لبخند می زنی
مبهوت رفتنت می شوم باز

آخر چیزی از دلم کنده می شود
که می خواهم با چشمهام نگهش دارم

لعنت به رفتنت
که قشنگ می روی

از سر عادت نیست که
هیچوقت باهات خداحافظی نمی کنم، عشق من!
رفتنت همیشه یعنی برگشتن

از سر عادت نیست که وقتی برمیگردی
حتی موهای سرم می خندد
هیچ چیزی دل انگیزتر از برگشتنت نیست

نارنجی
تو که نمی دانی
وقتی برمی گردی
دنیا پشت سرت بیرنگ می شود

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست های تو
شادخواری سه شاعر حکیم است
که جام تلخ
در کام شیرین می ریزند
تا داستان دلدادگی مرا ببافند

اشک های من
گریه های سه زن زیباست
که از دلتنگی ات
در قلب من
نام تو را مزه مزه می کنند

بانوی من
جشن المکاشفه ی
سه پادشاه بزرگ چشم های توست
به سلامتی خودت بنوش

انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
این آینه را هر چه بیشتر پاک می کنم
چشمهایم غمگین تر می شود
نارنجی ، خوشبختی من همین آینه بود
که تو در آن لبهایت را سرخ می کردی
مژه هایت را تاب می دادی
و از گوشه ی چشم لبخند می زدی
خوشبختی من
چیزهای کوچکی بود
که همه را در دست های تو جا گذاشتم
خنده هایم و همه ی موهای سیاهم
حالا این آینه
فقط بی تابی ام را نشان می دهد
انجمن رمان نویسی




اشعار عباس معروفی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، LIDA_M، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا