خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خداوند باران و نقل و تگرگ؛
نفس های باد و تپش های برگ...

نام رمان: هیجان. خطر. مرگ...
نام نویسنده: Hannaneh
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
ناظر: niloofar.H
خلاصه:
هیجان چه کم و چه زیادش کنار کسی که بیشتر از جونت دوست داری، هیچ‌وقت خطرناک نیست!
حتی اگر منجر به مرگت بشه، برات خوش‌آینده. چون می‌دونی در حالی مردی که داشتی می‌جنگیدی!
این داستان، قصه مرگ و زندگیه. قصه انتقام یه پسر از پدرش و یه پسر به‌خاطر پدرش.
و نکته مهم اینه که اونا توی این راه پر خطر تنها نیستن!
یه گروه هم عازم همین راهن، راهی که تهش معلوم نیست ولی مسیرش قشنگه.
یه گروه حرفه‌ای آموزش دیده پلیس‌؛ در مقابل یک باند خلافکار فراری!
حال باید ببینیم این آدما برای انتقام گرفتن، باهم کار می‌کنن یا سد راه هم می‌شن!
و آخر این ماجرای خونین به کجا ختم می‌شه.

از همه دوستان عزیزم اعم از منتقدان، ناظران و همه و همه تقاضا دارم بی هیچ خود سانسوری نظر خود را اعلام کنند و در صورت تمایل فرم نگار نظرسنجی را هم کامل کنند.
ممنون از همگی.


نقد و بررسی رمان هیجان، خطر، مرگ... | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Mahla_Bagheri، Melika Kakou، Karkiz و 6 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
بنام خدا
نقد رمان | هیجان، خطر، مرگ


رمان هیجان، خطر، مرگ رمانیه که می‌تونه اطلاعات و آگاهی‌های خواننده رو نسبت به اطلاعات نیروی انتظامی و نحویه‌ی تدریس در دانشگاه‌ها عوض کنه!

اگر بخوام به طور واضح و دقیق توضیح بدم، نویسنده اطلاعات خوب و درست حسابی در مورد نیروی انتظامی و دانشگاه نداره!

در خیلی از موارد اغراق بیش از حدی شده؛ از جمله: آموز نینجا، آموزش هک، محل انجام ماموریت، وارد شدن دانشجو به چنین ماموریت سختی، غیر واقعی بوده و از دنیای حقیقی به دور است!

رمانیه که نه پندی داره و نه برای سرگرمی آدم می‌تونه ازش لـ*ـذت ببره؛ چون کلیشه‌ای و قبلا هم مثل این رمان زیاد نوشته شده!

جدید و جالب نیست که مخاطب رو به خودش جذب کنه؛ بلکه خواننده از کنار متن‌ها می‌گذره و حتی براش قضیه‌ی داستان مهم نیست؛ چون رمان جذابی نیست، اگر بخوام در یک کلمه وصفش کنم: کلیشه‌ای و تکراریه!

کل کل و جر و بحث، یک پسر مغرور و دختر شیطون و هم‌خونه شدن و... تمام این چیز‌ها قبلا در رمان‌های زیادی دیده شده و اون نویسنده‌ها هم اطلاعات بخصوصی نداشتند!
حالا شاید اگر نویسنده اطلاعات خوبی در مورد پلیس داشت بهتر می‌شد.


موضوع داستان در مورد این بود که پلیس‌ها برای انجام یک ماموریت دشوار و خطرناک از سه‌تا دانشجو کمک می‌خوان.

گویا چون این دانشجو‌ها از نیروی انتظامی کارشون بهتره ازشون کمک خواستن!

مگه می‌شه؟! مگه امکان داره فردی که کارش بهتر از هرکسی نباشه بتونه وارد نیروی انتظامی بشه؟

این یکی از اغراق‌هاییه که واقعا باور کردنش سخته!

اگر کسی اطلاعات بخصوصی نداشته باشه با خوندن این رمان امکان داره این چیز‌ها رو باور کنه، درحالی که صحت نداره!

چطور امکان داره یک دانشجو بهتر از پلیسی باشه که سال‌ها تلاش کرده تا به سمتش برسه!؟

مبالغه‌ها بسیار زیاد هستند!

در جای دیگه ای از رمان متوجه شدم که هدی مباحث هک رو گویا در دانشگاه آموزش دیده.

خودِ کلمه‌ی هک و هکر غیر قانونیه (مگر اینکه هکر کلاه سفید باشه و برای دولت کار کنه) چه برسه به اینکه توی دانشگاه آموزشش رو بدن و حتی رئیس دانشگاهش از این موضوع باخبر باشه!

این هم نوع دیگه ای از مبالغه در رمان! این موارد واقعا خواننده رو گمراه می‌کنه!

نویسنده بهتره قبل از اینکه رمانی رو بنویسه در مورد مسائلی که می‌خواد بیاره، تحقیق و اطلاعات کامل داشته باشه تا داستان و موضوع، جالب و مفیدی بشه.

رمان هیجان خطر مرگ تا حدی درتوصیفات موفق بوده اما نه زیاد!

توصیف احساسات قبل از دیالوگ، خیلی مهمه؛ چون احساسی که کاراکتر داره و می‌خواد توی دیالوگ بگه به خواننده منتقل می‌شه.

در این یکی نویسنده خوب احساسات رو توصیف کرده بود.

توصیف مکان و زمان و شخصیت باید آرام، آرام و توی رمان پخش بشه برای اینکه خواننده از خواندن کسل نشه!

ولی متاسفانه نویسنده‌ی عزیز خوب نتونسته بود که توصیفات رو در رمان پخش کنه.

برای نمونه:


وارد اتاقم شدم و نگاهی به خودم کردم. یه شلوار لی به همراه پیرهن بافت مشکی که تا روی زانوم بود رو با کاپشن سبز یشمی بلندم پوشیده بودم و اینا تیپ اسپرت امروز من بود. در کنار اینا کلاه سفیدی داشتم که روی موهای مشکی فرم بود، بوت شکلاتی رنگم رو هم پوشیدم و کوله‌ی ست کفشم رو هم برداشتم. چمدون بنفش تیرم رو دنبال خودم کشیدم و از اتاق به همراه ملیسا زدم بیرون. ملیسا هم یه مانتو جلو باز آبی زمستونه با شلوار دمپا آبی تیره پوشیده بود. به همراه کتونی سرمه‌ای و کیف دستی سفیدش و شال آبی که روی سرش بود. از اتاق که زدیم بیرون با حوا روبرو شدیم که هودی بلند سفیدی با شلوار بگ مشکی پوشیده به همراه شال و شال گردن سفیدش. اونم نشسته بود و داشت بندای کفشای پاشنه بلند مشکیش رو می‌بست. با بلند شدنش، کیف خاکستریش رو هم یه وری روی دوشش انداخت ...

همین توصیف لباس و... یه جوری پشت سره همه و سریع همه چیز توصیف شده که خواننده از خوندن خسته می‌شه و باعث می‌شه که از کنارشون بگذره!

پلیس‌ها البته پلیس مخفی شاید زبان انگلیسیش خیلی قوی باشه؛ اما زبان کره‌ای که کلا حتی آدم نمی‌تونه باور کنه که آقایون یگان ویژه به این خوبی می‌تونن کره‌ای صحبت کنن؛ تازشم در یک هفته به صورت فشرده به سه تا دختر هم یاد دادند! به احتمال زیاد نویسنده به کره‌ی جنوبی علاقه‌ی زیادی داره!

این چه ماموریتیه که از سه تا دختر دانشجو کمک خواستن تازشم بهشون نینجا یاد دادند!
بردن سه تا دختر به ماموریت خودش مبالغه‌ی زیاد از حدیه، دیگه آموزش نینجا چرا بهش اضافه شد؟!

مگه این دخترا هم می‌خوان برن بجنگن که اینجوری آموزششون می‌دن؟! اونم نینجا!
آموزش نینجا هم مثل هکه! توی شب آموزشش می‌دن و توسط افراد خاصی انجام میشه نه پلیس!
سرگرد، بیست و هشت ساله!
نهایت، نهایت یک فرد با بیست و هشت سال سن اگه به رتبه‌ی ستوان دوم برسه!
این نشون دهنده‌ی اطلاعات کمه نویسنده هستش!
من جلد اول این رمان رو نقد کردم و همون موقع هم گفتم که زاویه‌ی دیدش مشکل داره؛ ولی نویسنده باز هم همون اشتباه رو تکرار کرده!
نویسنده‌ی عزیز اگر دوست دارید که بر کل رمان نظارت کنید بهتره از زاویه‌ی دید دانای کل استفاده کنین نه اینکه هر بار رمان از زبان شخصیتی گفته بشه!
این باعث میشه خواننده واقعا گیج بشه و حتی خود من برمی‌گشتم به عقب تا ببینم داشتم از زبان کدوم یکی رمان رو می‌خوندم و این حتی میان رفتار و اخلاق شخصیت‌ها فرق نمی‌گذاشت؛ در کل همه چیز قاطیِ هم دیگه می‌شد.
‌خلاصه با رمان ارتباط داشت و نمی‌شه ازش اشکال گرفت و همچنین مقدمه؛ با رمان ارتباط داشتند و بهتره بگم مقدمه بهتر از خود رمانه!
علائم نگارشی هم زیاد خوب رعایت نشده!
از اونجایی که رمان، رمانی پلیسیه جلد باهاش ارتباط داشت.
پ.ن: توصیه می‌کنم به هر نویسنده‌ای قبل از اینکه رمانی بنویسه، حتما قبلش در حدی اطلاعاتی داشته باشه!
کادر نقد رمان‌۹۸
نارین_ف
۹۹/۶/۱۷


نقد و بررسی رمان هیجان، خطر، مرگ... | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • پوکر
  • عالی
Reactions: Goli Pakseresht، FaTeMeH QaSeMi، Mahla_Bagheri و 11 نفر دیگر

Melika Kakou

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
عضویت
24/4/20
ارسال ها
351
امتیاز واکنش
7,083
امتیاز
263
محل سکونت
In The Windows
زمان حضور
73 روز 27 دقیقه
یا رب
نقد رمان: هیجان، خطر، مرگ
«نویسنده عاقل، برای جوانان نسل خود؛ منتقدان نسل بعدی، آموزگاران بعد از آن می‌نویسند!»
اف.اسکالت فیتز جرالد.
"هیجان، خطر، مرگ" از آن دست آثاری‌است که نمی‌توان در دسته‌ی خوب یا بد قرار داد؛ نمی‌توان گفت چه حرفی برای گفتن دارد و نمی‌توان موضوعیت آن را لمس کرد. شاید مخاطب در دوراهی "خواندن یا نخواندن" گیر کند!
موضوع رمان جذاب و محکم نیست! متاسفانه رمان خیلی قوی نیست و برای خوانندن کشش زیادی برای ادامه‌ی خواندن رمان ایجاد نمی‌کند.
سیر رمان کند بود! نویسنده در هر صحنه توضیحات بسیار زیاد و طولانی داده بود که خواننده گذرا از کنارش رد می‌شد.
مونولوگ و دیالوگ‌ها هدف‌مند نیستند! توصیه می‌شود که دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها با هدف نوشته شوند تا رمانی جذاب‌تر در اختیار کسی که می‌خواند قرار گیرد زیرا در روند رمان تاثیر بسیار مهمی دارند. هدف‌مند بودن دیالوگ یعنی اطلاعات زیادی از موضوع رمان به ما داده بشود!
مثال:
-با اون عصاش می‌زد تو فرق سرمون.
هدی زد زیر خنده و ادای اون پیرمرد بنده خدا رو دراورد که حوا با خنده گفت:
-اعه غلط کرده مگه ما مردیم که یارمون رو بزنه؟
هلیا هم همراه با کوبیدن در، سوتی زد و گفت:
- نچ، من آمادم؛ بریم رفقا.
دستم رو به آسمون گرفتم و نشستم پشت حوا، هلیا وسط و ملیسام پشت هدی.
ملیسا به محض نشستن، هممون رو عین این مادربزرگا وارسی کرد و موشکافانه خطاب به هدی گفت:
-هدی باز که تو بالای شالت خرابه.
هدی با حالت باحالی زد تو صورتش و گفت:
-اوا! خوب شد گفتی رضوان جونم.
این رو و گفت و برگشت سمت حوا و با خوشحالی گفت:
-میکائیلی آینه لطفا.
حوا هم خندید و برگشت طرفش. هدی زل زد تو چشای عسلی حوا و شالش رو درست کرد. والا ما هیچ‌وقت نفهمیدیم چطوری خودمون رو تو چشمای حوا ببینیم البته به جز هدی که به قول خودش چشمای عسلی حوا رو آینه می‌دید.
هر وقت هم که بهشون می‌گفتیم چه آیینه‌ای برای خودتون می‌سازید، یکیشون با نیش باز می‌گفت:
-در نظر بازی ما بی خبران حیرانند.
خندم گرفت و گفتم:
-جبرئیل جان نمی‌خوای راه بیوفتی.
-باشه باشه عزرائیلی. جون من رو نگیر راه افتادم. راستی اسرافیل کجاست؟ صداش در نمیاد نکنه جاش گذاشتیم؟
-داشتم زیپ کفشم رو می‌بستم، وای آخیش تموم شد.
-خب دیگه پس همه هستن. بریم..
موضوع رمان، باور پذیر، منطقی، کاربردی نیست!
باورپذیری، منطقی: موضوعاتی که درون رمان می‌آید بدون تحقیق و پرسش است! یعنی نویسنده جوری که خود دوست دارد و بدون منطق و باور پذیری رمان را پیش می‌برد! چگونه می‌شود افراد چندین ماشین از شرکت‌های اروپایی و... رنگ‌بندی کامل داشته باشند؟ یا دانش‌جویان رشته‌ی کامپیوتر از متخصصان نیروی انتظامی و... کارشان بهتر باشد؟ متخصصانی که در نیروی انتظامی هستند سال‌ها تجربه باعث شده که بهترین و برترین باشند! و یا برای صحبت با دانش‌جویان فردی که در یگان ویژه است می‌آید؟ آیا به نظر شما یگان‌ویژه برای عملیات‌ها و... نیست؟! از لحاظ کاربردی نیز، رمان چیزی به ما آموزش نمی‌‌دهد! بلکه اطلاعاتی که درباره‌ی موضوعات درون رمان به کار برده شده تخریب اطلاعاتی ذهن ماست!
کلیشه و مبالغه‌های زیادی درون رمان به کار برده شده بود که در پاراگراف بالا توضیح داده شده است.
حضور شخصیت‌ه‍ا در داستان، تا حدودی موثر بود. در حدی که ما بفهمیم چه نقشی در رمان (اوایل داستان) دارند.
نویسنده شاید جز برهم زدن افکار ما از موضوعات هدف دگری در نوشته‌ها ندارد!
زاویه‌ی دید اصولی نیست! زاویه‌ی دید رمان شما از زبان تمامی شخصیت‌هاست و این یک کار غیر اصولی‌ای می‌باشد. اگر شما می‌خواهید تا به تمامی شخصیت‌ها و اتفاق‌ها شرف داشته باشید، بهتر است از زاویه‌ی سوم شخص (دانای کل/نویسنده) استفاده کنید.در کل رمان پر از مبآلغه و کلیشه است و نیاز به ویرایش اساسی و درست دارد.
با تشکر از شما نویسنده‌ی عزیز
۱۳۹۹/۶/۱۹
ملیکا کاکو

پایان


نقد و بررسی رمان هیجان، خطر، مرگ... | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Narín✿، Arnosh، MĀŘÝM و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا