- عضویت
- 7/7/20
- ارسال ها
- 17
- امتیاز واکنش
- 188
- امتیاز
- 98
- سن
- 18
- زمان حضور
- 1 روز 5 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فرناز»
با صدای در لای پلکامو باز کردم. با برخورد شدید نور مواجه شدم و فورا بستمشون. با صدای بسته شدن در دوباره چشمامو باز کردم و به فرهاد که دستاش به سـ*ـینش گرفته نگاه کردم.
یه صندلی برداشت و برعکس گذاشت و خودش هم برعکس نشست روش. اخمامو تو هم کشیدم و پتو رو تا روی سرم بالا کشیدم. توی یه حرکت پتو رو از روم کشید و کنارم نشست. خودم و جمع...
با صدای در لای پلکامو باز کردم. با برخورد شدید نور مواجه شدم و فورا بستمشون. با صدای بسته شدن در دوباره چشمامو باز کردم و به فرهاد که دستاش به سـ*ـینش گرفته نگاه کردم.
یه صندلی برداشت و برعکس گذاشت و خودش هم برعکس نشست روش. اخمامو تو هم کشیدم و پتو رو تا روی سرم بالا کشیدم. توی یه حرکت پتو رو از روم کشید و کنارم نشست. خودم و جمع...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان به وقت ونیز | فرناز و طناز کابران انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com