- عضویت
- 2/9/18
- ارسال ها
- 20
- امتیاز واکنش
- 698
- امتیاز
- 148
- سن
- 26
- زمان حضور
- 18 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفتم داخل خونه که دیدم مامانم داره تنهایی نهار میخوره
-سلام بر مامان خانم خودم
و رفام سمتشو لپشو مـ*ـاچ کردم
-سلام عزیزم ؛خوش گذشت؟ برو لباساتو عوض کن بیا بشین سره میز ...
در حال عوض کردن لباسام بودم ک صدایه گوشیم بلند شد
نفس بود
"سلام املی خوبی؟
امروز نمیتونم بیام بیرون؛کلی درس ریخته سرم خیلی خریدم دارم بزار فردا...
-سلام بر مامان خانم خودم
و رفام سمتشو لپشو مـ*ـاچ کردم
-سلام عزیزم ؛خوش گذشت؟ برو لباساتو عوض کن بیا بشین سره میز ...
در حال عوض کردن لباسام بودم ک صدایه گوشیم بلند شد
نفس بود
"سلام املی خوبی؟
امروز نمیتونم بیام بیرون؛کلی درس ریخته سرم خیلی خریدم دارم بزار فردا...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان سرزمین پریها | یاسمن.ر کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com