خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Ghazaleh.A

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/5/20
ارسال ها
1,782
امتیاز واکنش
34,190
امتیاز
368
زمان حضور
120 روز 12 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: به سرخی چشمان هیوا
نام نویسنده: Ghazaleh.A
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
نام ناظر: The unborn
خلاصه:
سال ها پیش، شاهد اتفاقی بودم که نمی دانستم روزی به کابوس زندگی ام بدل می شود، من راحت از این سنگ ریزه ها مانند رودخانه ای جاری گذشتم.
کودک که باشی در اوج ترس با یک نوازش کوچک همه چیز را فراموش می کنی، من هم خیلی زود همه چیز را از یاد بردم.
چند سال است که دلم می خواهد دفتر مشقم را باز کنم والفبای زندگی را دوباره تمرین کنم، من چیزی را شبیه به زندگی کردن فراموش کرده ام؛ دلم می خواهد فریاد بزنم و بدون هیچ ترسی عاشق بشوم، اما گاهی نمی شود که نمی شود!
من تقاص فراموش کاری ام را پس می دهم، تقاص بی گناهی ام را؛ می گویند تنهایی پوست آدم را کلفت می کند. می گویند درد دل آدم را پیر می کند. می گویند عشق، دل آدم را نازک می کند؛ پس شاید من هم کرگدن دل نازکی هستم که خیلی وقت است پیر شده!


رمان به سرخی چشمان هیوا | Ghazaleh.A کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: لاله ی واژگون، زینب نامداری، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
بسم‌الله
درستی و یا نادرستی انتخاب عنوان یک اثر را، ما با ژانرهای منتخب رمان می‌سنجیم. ژانر عاشقانه در بیشتر مواقع در رمان گویای پریشان حالی یک عاشق بوده و سرخی چشمان هم دلالت بر اشک و اندوه و غم دارد؛ بنابراین نام رمان در کنار خلاقانه انتخاب شدن با ژانر عاشقانه مرتبط است.
خلاصه همان طور که طولانی بود، اما خواننده را در همان اول کار کنجکاو می‌کرد.
البته که باید در نظر گرفت نوید کلیشه‌هایی در رمان همچون تقاص بی‌گناهی و طرد شدن توسط معشوق را هم می‌داد!

روز ها می گذره کنارم و بزرگ می شم؛
هرلحظه در خاطراتم،

در همان آغاز مقدمه من با خواندن این جمله گیج شدم.
«روزها در کنار خاطراتم می‌گذره و بزرگ می‌شم!»
اگر خاطرات را در کنار «کنار» جای دهیم، بی‌شک جمله‌ای زیبا و خواناتر تحویل نگاه خواننده خواهیم داد!
و همینطور مرتبط نبودن جملات یک مقدمه با هم، زیبایی را از آن سلب کرد و من طوری گیج شدم که قصد کردم از خواندن مقدمه حتی صرفه نظر کنم؛ چرا که موجب می‌شد از خواندن رمان هم پشیمان شوم!

شروع برای یک رمان با ژانر اجتماعی که خبر از اتفاقات ناگوار برای شخصیت داستان را می‌داد که موجب شده بود قلبش شکسته و به آرام‌بخش روی آورد، نکته‌ی قابل قبولی بود!
اما کلیشه‌هایی که اکثر در رمان‌های عاشقانه و اجتماعی می‌بینیم، در همین آغاز هم وجود داشت!
شکستن قلب، عشق، تنها شدن و... همه‌ی آن چیزی که من در رمان‌های متعددی خواندم و ادامه‌ی رمان را برایم قابل پیش بینی می‌کرد!

باز هم کلیشه‌ای دیگر، در ایجاد شخصیت‌های رمان! نگاه سرد معشوق، چهره‌هایی با زیبایی افسانه‌ای و چشمان رنگی که به اکثر شخصیت‌ها اختصاص یافته!
همیشه این توصیفات نیست که اگر کامل باشد، رمان را باور پذیر و قابل لمس می‌کند؛ هرچند توصیفات شخصیت‌ها هم به رنگ چشم خلاصه شد و فضا هم توصیف جامعی نداشت. در این میان توصیف احساس از توصیفات دیگر قابل قبول‌تر می‌نمود!
ولی گاهی رفتار هر شخصیت در شرایط و سن و ظاهر او برای ملموس بودن رمان
در نظر گرفته می‌شود که در رمان رعایت نشده بود!

غلط‌های تایپی زیاد و توصیفات اشتباهی همچون «ایندفعه واقعا هیچ حسی رو تو تنم حس نمی‌کردم» این جمله، در مونولوگ و همچنین دیالوگ رمان زیاد به چشم می‌خورد!
مخفف کردن کلماتی مثل
فکر که فک نوشته شده بود و طریقه‌ی درست دیالوگ‌ها هم که به شکل زیر می‌باشد از جمله نکات ویرایشی بود که رعایت نشد!
-متن...
و یا به طور مثال:
مامان: «متن...»

زاویه دید اول شخص در اکثر رمان‌های اجتماعی و عاشقانه به چشم می‌خورد و به نظر نمی‌آمد انتخاب نادرستی بوده باشد، به شرط آن که نویسنده مقداری توصیفات را گسترش دهد!
در ادامه‌ی رمان همچنان شاهد تکرار و کلیشه‌ خواهیم بود.
گرفتن پاک‌دامنی یک دختر که در بیشتر رمان‌های اجتماعی تعریف شده و سپس طرد شدن از خانواده. در این میان کمک یک غریبه هم به طور معجزه واری از شدت باورپذیری رمان کاهش داده بود!

جملات ادبی در شروع هر پست، گاهی مرتبط و گاهی بی‌ارتباط از متن و محتوا بود
و اگر یکی از همین جملات در شروع و یا مقدمه به کار برده می‌شد، چه بسا که بهتر و زیباتر جلوه می‌کرد!

در برخی قسمت‌های رمان فلش بک‌هایی به آینده با «***» مشخص نشده و خواننده
را گیج می‌کرد.

تغییر زمان و تعریف گذشته‌ی شخصیت رمان با سیری متوسط که نه زیاد تند و نه زیاد کند باشد، به جلو هدایت شده بود و خواننده را کنجکاو و مجبور به همراهی می‌کرد.
با توجه به کلیشه‌های موجود در رمان و نپرداختن صحیح به توصیفات و نقاط ضعف و قوت‌های ذکر شده، این رمان به دریافت تگ مجاز نیست!
کادر نقد انجمن رمان 98


رمان به سرخی چشمان هیوا | Ghazaleh.A کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زینب نامداری، *ELNAZ*، Amerətāt و 9 نفر دیگر

Ghazaleh.A

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/5/20
ارسال ها
1,782
امتیاز واکنش
34,190
امتیاز
368
زمان حضور
120 روز 12 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
با تشکر از ملیکای عزیز
که من رو با نقد عزیز ترش برد به...
اون دنیا:|
خیلی ممنون که با تمام مشغله های فکریت رمان من رو نقد کردی قربونت
خدا نگهت داره:\
خیلی ممنان
اعتراض دارم؛ ولی جرات ندارم به خاطر روی گل ایناز و محیا و روی گل اعصاب زیبای شما من چیزی نمیگم.
قربانت:/
دختر به این خوبی جایی پیدا نمیکنی قدرم رو بدون:sighb:


رمان به سرخی چشمان هیوا | Ghazaleh.A کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: زینب نامداری، *ELNAZ*، Amerətāt و 12 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا