خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را دوست دارم . . .
چه فرقى مي كند چرا....؟
يا كه از چه وقت....؟
يا چه طور شد....؟!
چه فرقى مي كند؟!
تو بايد باور كنى...
كه نمي كنى
من بايد فراموش كنم...
كه نمى كنم.... !

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مَن از پُشتِ
شب هايِ "بيخوابي"
آمده ام ...!
از پُشتِ همان شب هايي
كه با "اشك"
و بي قراري به صبح رسيد...!
ميشود "همدمِ "شب هايِ
بيخوابيِ
من شوي جانا ؟

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
‌آمدنِ تو مانندِ
پيدا كردنِ يِك آهنگِ
قديمی است همانقدر
خوش حال كننده
همانقدر خوشی دارد....
***
مرگ هميشه كه نكشيدنِ
نفس نيست...
مرگ گاهي رويايِ داشتنِ
كسي است كه شب و روز به انتظارِ
آمدنش هستي
و او حتي رَدِّ كوچكي از يادت را
هم به ياد ندارد...

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
عاشِقانه نوشتم
بر روی ديوار های مجازی ،
دست به دست شد و همه خواندند !
اما او كه بايد نه ...
***
-شمع روشن ميكنم و "تو" را
تَمَنّا ميكنم از
صاحبِ امشب...
***
اين
" جمعه " هايِ دلگيرِ
بدونِ تو بودن آخر مَنِ لعنتي را
به كشتن ميدهد

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
"نِگراني" ندارد كه ...!
اين غروب ها تنها ميروم خيابان را
قدم ميزنم ،
بعد شام ميخورم...!
به "وُيس" هاي
قديميِ تو گوش ميدهم ...
چَشمت روشن سيگار ميكشم !
نگراني ندارد "عزيز"
مرد شده ام ...!
مرد...

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند روزي مانده به
"زِمستانِ سردِ بدونِ تو بودن "...
بيا و نگذار
فصلِ ديگري را بدونِ " تُ "
آغاز كنم ...!
***
تو نبودي و
آخرين روزِ
مِهرم ،
بي "مِهر"
گذشت...
***
گاهي بايد چَمِدان را بست
و رفت ....
آخر ميدانيد
آرامِشِ او از همه چيز
مُهِم تر است ...

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
دِلم يِك خيالِ راحت ميخواهد...!
يِك خاطرِ جمع...
يك فكرِ آرام...
يِك زندگي بدونِ مشكِل...
يك نفر كه دوستَم داشته باشد...!
اما ، شايد انتظارات من زياد است!
شايد توقعاتِ من از زندگي بالاست...!

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
زماني كه ديگر "چهره" من هم
به يادت نيست ...!
روز ها...
ماه ها....
سال ها...
پِي در پي ميگذرند....!
خدا ميداند
كه چه ميكني و زندگي ات چگونه است...!
ازدواج كرده اي....
دوباره عاشق شده اي...
نميدانم ...!
اما اين را خوب ميدانم كه ديگر
حتي چهره ام يادت نيست...!
ذره اي از خاطرات
مشتركمان
را هم به خاطر نمي آوري...!
به ياد نداري
آن چشماني را كه
جز "تو" را نديد...!
همه روز هايِ خوب را ساده فراموش كرده اي...!
فقط شايد در شلوغي روز هايِ
زندگي ات ، وقتي
در خيابان
دست در دست ِعشقت
راه ميروي ،
با شنيدن نامِ من
از دهانِ يك عابر
ياده من بيفتي و سهمِ من از تو
آهي كوتاه و گفتنِ
يك "يادش بخير" باشد....!

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعضي وقت ها هرچه تلاش ميكنيد
برايِ حفظ یک پیوستگی ،
براي خراب نشدن ، برايِ ادامه دادن ،
نميشود
كه نميشود
كه نميشود...!
انگار كه عالم و آدم دست به يكي كرده اند
كه پايانِ یک پیوستگی برسد...
هرچقدر هم كه بخواهيد نميشود
يك پايان تلخ
بهتر از يك تلخِ بي پايان است...

انجمن رمان نویسی




عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، *KhatKhati* و یک کاربر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,969
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
آذر میرود
پاییز میگذرد
زمستانِ سردِ بی " تو " بودن
میرسد...!
از همین حالا ماتم زده ی
روزهای در پیشم...


عاشقانه های ابوالفضل وکیلی

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: unknown :)، *KhatKhati* و yeganeh yami
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا