خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوباره به شهاب نگاه کردم، لبخندی اجباری بر چهره‌ام نشاندم و بی توجه به دست دراز شده‌اش گفتم:
- ممنون آقا شهاب، خیلی خوشحالم که بعد این همه سال می‌بینمت.
دستش را انداخت و با خنده‌ای آرام گفت:
- منم همینطور.
بعد هم با تعارفات خاله و شوهرخاله، همگی داخل شدیم و بعد از احوالپرسی با بقیه‌ی مهمان‌ها، روی مبل آجری رنگ کنار ملیحه و مامان نشستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 6 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای میترا، که روبه‌رویم کنار خواهرش نشسته بود نگاهم را به سمتش کشاندم.
- هه! دخترای دیگه کسی این همه ازشون تعریف کنه، از خوشحالی ذوق مرگ می‌شن، اون هم یه پسر مثل شهاب، اون‌وقت این رو ببین!
به شهاب نگاه کرد، پشت چشمی نازک کرد و دوباره گفت:
- چه دخترخاله‌ی تحفه‌ای داری شهاب، ندزدنش یه وقت؟
با همان اخم و با لحن خودش، در جواب حرف و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 5 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
’در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت،
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد،
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز،
دست غیب آمد و بر سـ*ـینه نامحرم زد‘’

برای چندمین بار در تنها جای سفید باقیمانده از صفحه‌ی کتابم، با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 5 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
به راه افتادیم و چند دقیقه‌ای بیش‌تر نگذشته بود که متوجه تغییر مسیرش شدم.
با تعجب به طرفش چرخیدم و پرسیدم:
- کجا داری می‌ری شهاب؟
درحالی که نگاهش به روبه‌رو بود، نیم نگاهی به من انداخت و گفت:
- آخ ببخشید مهتاب، مامان ازم خواسته بود یه چیزی براش بگیرم. گرفتم، ولی هنوز توی ماشینه و یادم رفته واسش ببرم. بریم خونه‌ی ما، اون و به مامان بدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 4 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
شهاب بی‌تفاوت، به زور پرتابم کرد. پاهایم را در شکمم جمع کردم و با همه‌ی توان و نیرویی که در بدن داشتم روی سـ*ـینه‌اش کوبیدم. وقتی پایین افتاد، سریع بلند شد و دوباره به طرفم آمد، بازهم همان کار را تکرار کردم و یکبار دیگر به عقب پرت شد.
این‌بار بلند شد و دست‌هایش را به حالت تسلیم بالا آورد و تکان داد و برای ساکت ماندم التماس می‌کرد.
به طرف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 5 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمی بعد از رفتنش به لیوان شربت نگاه کردم. گلویم می‌سوخت و به شدت احساس تشنگی می‌کردم.
با اینکه دست کثیف شهاب به آن خورده بود و دوست نداشتم حتی به آن دست بزنم، اما تشنگی شدید و گرما و حال خرابم، همه دست به دست هم دادند تا اینکه بالاخره وسوسه شدم و لیوان را برداشتم و سر کشیدم.
گوش‌هایم را تیز کرده بودم و هر آن منتظر رفتن و صدای بسته شدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 5 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه خیس و پر از نفرتم را به صورتش کوبیدم و با صدای خسته و گرفته‌ام گفتم:
- بدبختم کردی! می‌فهمی؟ بدبختم کردی! از خدا می‌خوام که به خاک سیاه بشینی!
از خدا می‌خوام تقاص کاری که با من کردی رو پس بدی و بعد سقط بشی!
هیچ‌وقت نمی‌بخشمت، واگذارت می‌کنم به خدا!
سیل اشک‌هایم را از صورتم پس زدم، نگاهم را از صورت نحسش گرفتم و با حالی نزار از آن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 5 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
به طرف اتاقم که کنار آشپزخانه بود رفتیم و قبل از اینکه داخل شوم پرسیدم:
- بابا اومده؟
- نه هنوز، تا الان بهش چیزی نگفتم نگران نشه…
از بی خبری بابا نفس آسوده‌ای کشیدم و مامان ادامه داد:
- پیش پای خودت دیگه خواستم زنگ بزنم خبرش کنم. طفلک مرتضی از ظهر به هزارجا سر زده، مثل مرغ سرکنده هی میاد و میره!
با دست راستش پشت دست دیگرش زد و گفت:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 5 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
حوصله‌ نداشتم و برای اینکه بحث را تمام کند، چشمی گفتم و سرم را روی میز گذاشتم.
از دیشب که گفته بود قصد دارد به مناسبت آمدن شهاب خانواده‌ی خاله را مهمان کند، اعصابم به هم ریخته بود و هرچقدر سنگینی درس و امتحان را بهانه کردم تا منصرف شود، فایده‌ای نداشت‌ و بالاخره کار خودش را کرد. حاضر به رویارویی با عزرائیل بودم اما شهاب نه! حتی از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر

z.moradi.g

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/1/20
ارسال ها
134
امتیاز واکنش
1,025
امتیاز
163
محل سکونت
Krj
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از صرف شام، همگی به حیاط رفته و آنجا نشسته بودند. میوه‌هایی را که در ظرف چیده بودم، برداشتم و از آشپزخانه بیرون رفتم. در آستانه‌ی در حال، مرتضی را صدا کردم و به طرفم آمد. ظرف میوه را که گرفت، به طرف میهمانان برگشت و مشغول پذیرایی شد.
نامحسوس نگاهی به علی که با محسن حرف می‌زد انداختم و دلم فرو ریخت از تصمیمی که گرفته بودم و از نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان خواب تلخ | z.moradi.g کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: لاله ی واژگون، Saghár✿، * رهــــــا * و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا