خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: دریانوردِ تبهکار.
نویسنده: نوشین سلمانوندی
ژانر: عاشقانه_اجتماعی
ناظر: elnaź вαnσσ
خلاصه:
من آلپم. مثل اسمم، قدرتنمد و استوار!
حاکم قلب و جسم و روحت... اسیر من می‌شی، تو پنجه‌های قوی‌ام گیر می‌کنی؛ تا وقتی که من بخوام. تسلط به روحت دارم و مثل حکمرانی سنگدل، به سمتت می‌تازم تا در نهایت تسلیمم بشی.
مامک:‌ مادر کوچک و مهربان
روجا: درخشان‌ترین ستاره‌ی شب، آخرین ستاره‌ای است که تا سپیده‌ی صبح می‌درخشد.


نقد و بررسی رمان دریانورد تبهکار | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، *Ghazale* و 6 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

معرفی و نقد رمان دریانورد تبهکار


تبهکار واژه‌ایست که ذهن مرا به داستان های پلیسی-مافیایی سوق می‌دهد.
وقتی نام رمان را دیدم حس می‌کردم با یک رمان پلیسی-مافبایی سر و کار دارم که شخصیت اصلی ان دریانورد است. حتی این احتمال را دادم که با داستانی در دل تاریخ سر و کار داریم و و رمان، روایتگر زندگی دزدان دریاییست. اما وقتی با ژانر عاشقانه رو به رو شدم تصوراتم بهم ریخت.
از سویی دائم از خود می‌پرسیدم دریانورد کیست؟ چرا تبهکار؟ او مرتکب چه جرمی شده است؟ این پرسش سازی می‌تواند خواننده را جذب رمانتان کند اما به دلیل عدم پوشش ژانر اصلی رمان که عاشقانه است؛ پیشنهاد می‌کنم نامی با فضای عاشقانه برای رمان خود انتخاب کنید.
شما در روند رمان به این اشاره کردید این دریانورد تبهکار، دمیر است که به دلیل دزدیدن قلب روجا این عنوان را گرفته است. عاشقانه بودن نام اینجا کمی معنا می‌گیرد اما بانو، از کجا معلوم خواننده تا رسیدن به این قسمت از رمان شما صبوری کند؟

« من آلپم. مثل اسمم، قدرتنمد و استوار! »
در اغاز خلاصه شخصیت اصلی خودش را نمایان می‌کند و از روحیه سرسختانه و قدرتمندی خود سخن به میان میاورد. خلاصه رمان شما فضای ارباب و برده‌ای را در ذهن من جا می‌اندازد که با توجه به متن رمان به درستی این حدس می‌رسیم. خلاصه شما داستان را خوب کاور کرده است اما تقریبا پایان را لو داده و داده های زیادی واردکرده است. خواننده با مطالعه خلاصه تصمیم می‌گیرد تا رمان شما را از میان انبوه داستان ها انتخاب کند پس باید تمام هنرتان را به کار گیرید. وجود یک گره و معما در خلاصه می‌تواند تا حد زیادی به این اتفاق کمک کند. پیشنهاد می‌کنم در خلاصه پایان داستان را لو ندهید و حدس ان را بر عهده خواننده بگذارید تا مشتاق به خواندن رمان شود.
طبیعتا توقع داریم وقتی تصویر شخصیت ها روی جلد جای میگیرند، دو شخصیت اصلی یعنی آلپ و روجا را شاهد باشیم. تصویر دختری که روی جلد بود، چشمانی کشیده و سبز، پوست سفید و کک و مک این ذهنیت را در من بوجود اورد که این دختر مایاست نه روجا!
اگر قصد دارید روجا را در جلد نمایان کنید بهتر است کمی ویژگی های شخصیت مایا را تغییر دهد تا خواننده دچار اشتباه نشود. فضای جلد نیز عاشقانه بودن کار را به خوبی کاور می‌کند.
شروع رمان شما با اغاز پرسش سازی در ذهن خواننده بود و این را می‌توان نکته مثبتی در نظر گرفت که خواننده را وادار به ادامه رمان کند؛ ان دریا نورد دلاور کیست که قصد رفتن دارد؟ ایا در حقیقت با هر بار رفتن اخلاقش دگرگون می‌شود؟ مامک کیست؟ و..
در ادامه متوجه می‌شویم روجا در عمارت یک سرهنگ نقش سرخدمتکار را دارد و حدس ارباب و رعیتی بودن موضوع اصلی پر رنگ می‌شود.
در ادامه هیاهوی عمارت برای اماده حضور سرهنگ الپ را شاهد هستیم و با مانا همسر خارجی الپ و برادرش اشنا می‌شویم.
مانا زنی مهربان و زیبا، چشمان سبز کشیده، پوستی سفید، کک و مکی با لبانی کوچک و سرخ که اینطور که تا کنون در داستان شاهد بودیم مصرف کننده مشروبا*ت ال‍*کلی است و تعادل روحی چندانی ندارد.
حضور دایان در عمارت و ازار و اذیت هایش می تواند کمی خواننده را سر درگم کند که ایا ان مردی که در خلاصه خود را به الپ تشبیه کرده بود، دایان است؟ این گیجی و سر درگمی تا زمانی که نام سرهنگ برده شد همراه با من بود.
طبق توصیفات جسته و گریخته و احساسات روجا که منتظر بازگشت سرهنگ بود تا حساب دایان را کف دستش بگذارد او را فردی محکم و در عین حال پایبند به اخلاقیات دانستم اما با رسیدن او و رفتار هایش در برابر روجا معادلاتم برهم خورد.
الپ، سرهنگی چهل و یک ساله، قد بلند با موهایی مشکی، با اخمی که همان ابتدا ما را متوجه جدی بودنش می‌کند. از روشنایی بیزار است و به دلایلی نا معلوم که نویسنده مطئنا پاسخگوی ان است؛ نسبت مایا همسری که عاشقش بوده، سخت است. اما نسبت به روجا عشق می‌ورزد و خواستار وصال با اوست.

در اینجا برای من سوال شد رفتار الپ پیش از سفر هم اینگونه بود؟ اگر پاسخ بله است؛ پس چرا روجا امیدوار بود الپ با بازگشتش رفتار های نادرست دایان تمام شود؟
دمیر عشق روجا مردی دریا نورد با موهای بور و طلایی و موج دار معرفی شد که دیالوگ و حضور چندان پر رنگی را از او شاهد نبودیم.
بانو جان تفاوت رفتاری میان سه شخصیت مرد ( دمیر، الپ و دایان ) دیده می‌شد و این از هنر و ذهن خلاق شماست اما متاسفانه هر سه انها یک ویژگی منفی داشتند. از نظرم توجه به بعد جنس‍*ی انها بیش از حد لزوم بود تا جایی که شاید خواننده را خسته و دلزده کند. همچنین مخاطب با سن پایین ممکن است یکی از ان ها را قهرمان خود قرار دهد و این جنبه در وجود کاراکتر های مرد کمی توی ذوق می‌زند. البته که شما گاهی توضیحات را در لفافه بیان کردید که این نکته مثبت رمان است و پیشنهاد می‌کنم همین روند را در صحنه های این چنینی بکار گیرید.
شخصیت خشن و مغرور الپ و رفتار هایش در برخورد با خدمتکاران و افراد دیگر را می توان کمی تکراری و شبیه رمان هایی با این موضوع دانست. بهتر است کمی بیشتر با شخصیت او اشنا شویم و با قرار دادن ویژگی های نو و جدید، در عین حال طبیعی و موجود در اطرافمان این حس تکراری بودن را از رمان دور کنید تا اسیبی به جذابیت داستان نخورد.
بانو جان شما در توصیفات مکان موفق ظاهر شدید و به شیوه تدریجی در متن رمان ان ها را گنجاندید اما در توصیفات ظاهر کمی کمبود در رمان دیده می‌شد.
شما شخصیت اصلی یعنی روجا را شرح نداده بودید و این باعث کمی افت در شخصیت پردازی کاراکتر شده بود در صورتی که مایا در ذهن من حک شده بود.
توصیفات چهره باید به صورت قطره ای و تدریجی در رمان پخش شوند تا خواننده احساس کسلی نکند و از توصیفات به سرعت رد نشود. متاسفانه در پست #11 توصیفات چهره مانا به صورت پشت هم بود.
بهتر است برای توصیف چهره اینگونه عمل کنید:
دستی به موهای مجعد قهوه ای اش کشید. خیره به عسلی نگاهش گفت:
توصیفات حالات و احساسات را میتوان قوت شما در توصیفات چهارگانه دانست. بنده با فرو رفتن میخ در کمر روجا درد را حس کردم.
بهتر است تا پایان رمان این روند را حفظ و حتی بیشتر هم به ان بها دهید.
غلط های املایی و نگارشی در رمان یافت نمی‌شد و علامت های نگارشی نیز کافی بودند.
غلط هایی مثل:

چقولی (غلط) چغولی (درست)

نجست ( غلط) نجس (درست)

که با مرور کلی قابل حل هستند. البته واژه نجست در گویش مازنی به معنای همان نجس است اما مسلما روجا اهل شمال ایران نبود.
شما در رمان از ... زیاد و به صورت غیر ضروری استفاده کردید. به جای ... می توان از نقطه یا ویرگول استفاده کرد. برای مثال:

-روجای من...ستاره من (غلط)

-روجای من، ستاره من (درست)

در مجموع قلم داستان دریانورد تبهکار انقدر جذاب بود که من را وادار به خواندن ادامه داستان کند؛ با وجود اینکه رمان های ارباب و رعیتی کم نیستند اما نویسنده خوب می‌داند چگونه با داستان ها و ماجراهای گوناگون، حس تکراری بودن ایده اصلی را از خواننده دور کند.
شما می توانید بعد از انجام ویرایشات برای رمان خود درخواست تگ دهید.

با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی
mahaflaki
کادر نقد انجمن رمان98
99/3/27


نقد و بررسی رمان دریانورد تبهکار | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، VIDA VAHED و 9 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
خسته نباشی عزیزم. دریانورد تبهکار به ویرایش اساسی و تغییرات زیادی احتیاجی داره!


نقد و بررسی رمان دریانورد تبهکار | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: حنانه سادات میرباقری، *Ghazale*، Asal_Zinati و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا