- عضویت
- 4/8/18
- ارسال ها
- 80
- امتیاز واکنش
- 130
- امتیاز
- 153
- سن
- 25
- محل سکونت
- TehRan
- زمان حضور
- 13 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
تاریخ اشکانیان: ((قسمت ۱))
در تاریخ دیرینه و درازپای ایران زمین ، که معمولاً ناقص خوانده و بدفهم شده است ، روایت های موجود دربارهی تاریخ عصر اشکانی یکی از نامفهمومترین و نارساترین تصویرها را به دست میدهد.
اشکانیان، دیرپاترین دودمان حاکم بر ایرانزمین بودهاند و تاثیر و ژرفای آنان بر تعریف ایرانی بودن از بسیاری از سویهها، یگانه و رقابتناپذیر است .
باوجود این ،دیر زمانی است که این دوران کهن با تکیه بر متون رومی و یونانی فهم شده و به بازگویی نقدنشده و ناسنجیدهی تاریخنویسان غربی کهن فروکاسته شده است .
بخشی از این نقص، به گسیختگی و نامنسجم بودن روایتهای بومی از تاریخ این دوران باز میگردد. فردوسی که
شیوا ترین روایت از تاریخ باستانی ایران را به دست داده ، تنها در دوجا از اشکانیان یاد کردهاست .
یکی پس از ماجرای کشته شدن دارا به دست اسکندر و دوم در بخش مربوط به خسرو پرویز ، در انجا که شاهنشاه از کشته شدن اردوان اشکانی به دست اردشیر بابکان یاد میکند .
کل دوران اشکانی در شاهنامه با این بیتها روایت شدهاست :
کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان باز گرد
چه گفت اندر آن نامهی راستان
که گوینده یاد آرد از باستان
پس از روزگار سکندر جهان
چه گوید کرا بود تـ*ـخت مهان
چنین گفت داننده دهقان چاچ
کزان پس کسی را نبد تـ*ـخت عاج
بزرگان که از تخم آرش بُدند
دلیر و سبکسار و سرکَش بدند
به گیتی به هر گوشهای بر یکی
گرفته ز هر کشوری اندکی
چو بر تختشان شاد بنشاندند
ملوک طوایف همی خواندند
بر این گونه بگذشت سالی دویست
تو گفتی که اندر زمین شاه نیست
نکردند یاد این از آن ، آن از این
بر آسود یک چند روی زمین
سکندر سگالید زین گونه رای
که تا روم آباد ماند به جای
نخست اشک بود از نژاد قباد
دگر گُردشاپور خسرو نژاد
ز یک دست گودرز اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان
چو نُرسی و چون اورمزد بزرگ
چو آرش که بود نامدار سترگ
چو زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با رای و روشن روان
چو بنشست بهرام ز اشکانیان
ببخشید گنجی با رزانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ
که از میش بگسست چنگال گرگ
ورا بود شیراز تا اصفهان
که داننده خواندش مرز مهان
به استخر بد بابک از دست اوی
که تنین خروشان بد از شست اوی
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندار تاریخشان
کزیشان جز از نام نشنیدهام
نه درنامهی خسروان دیدهام
چنان که مطالعات اسطوره شناسانه به روشنی نشان داده ،این غیاب سرگذشت اشکانیان در نامههای خسروانی را میتوان با تحلیل دقیق روایتهای حماسی جبران کرد .
چرا که حافظهی تاریخی ایرانیان نیز به همین شکل بیتوجهی شاهنشاهان ساسانی نسبت به میراث سـ*ـیاسی اشکانیان را با انبوهی از روایتهای داستانی و حماسههای ملی جبران نمودهاست .
با وجود این پیوند میان ردههای متفاوت از متون ادبی و تاریخی درست پژوهیده نشده و همچنان هنگام مطالعه دربارهی تاریخ اشکانیان ، بارها و بارها به چنین گزارههایی برمیخوریم :
(( پس از مرگ اسکندر ملوک الطوائف بر ایران فرمانروایی یافتند ... ))
نخست : بعد از فروپاشی هخامنشیان پنج دولت در ایرانزمین شکل گرفت که یکی از ناپایدارترین و شکنندهترین هایش سلوکی ها بودند .
دوم :دولت هخامنشی پس از یک دوران فترت چنددههای ، با دو دولت هم تبار ، خویشاوند و از نظر سـ*ـیاسی و فرهنگی همسانِ اشکانی و کوشانی جایگزین شد .
سوم : دولت اشکانی و کوشانی ایرانگرا بودند و اثار فرهنگی وسیاسی مقدونیان را زدودند و هدفشان احیای نظم هخامنشی بود و در این زمینه کامیاب شدند .
چهارم : دولت اشکانی _ کوشانی در اتحاد دوبارهی ایرانزمین کامیاب شد و تنها در مرزهای باختری با هجوم دایمی رومیان مواجه بود اما جز چند برش زمانی استثنایی ، با اقتدار و برتری نظامی چشمگیری بر رومیان غلبه داشت .
پنجم : دولت اشکانی از نظر دینی، هنری و فرهنگی بسیار زایا و شکوفا بود .
تاریخ سـ*ـیاسی ، شاهنشاهی اشکانی
نویسنده : دکتر شروین وکیلی
در تاریخ دیرینه و درازپای ایران زمین ، که معمولاً ناقص خوانده و بدفهم شده است ، روایت های موجود دربارهی تاریخ عصر اشکانی یکی از نامفهمومترین و نارساترین تصویرها را به دست میدهد.
اشکانیان، دیرپاترین دودمان حاکم بر ایرانزمین بودهاند و تاثیر و ژرفای آنان بر تعریف ایرانی بودن از بسیاری از سویهها، یگانه و رقابتناپذیر است .
باوجود این ،دیر زمانی است که این دوران کهن با تکیه بر متون رومی و یونانی فهم شده و به بازگویی نقدنشده و ناسنجیدهی تاریخنویسان غربی کهن فروکاسته شده است .
بخشی از این نقص، به گسیختگی و نامنسجم بودن روایتهای بومی از تاریخ این دوران باز میگردد. فردوسی که
شیوا ترین روایت از تاریخ باستانی ایران را به دست داده ، تنها در دوجا از اشکانیان یاد کردهاست .
یکی پس از ماجرای کشته شدن دارا به دست اسکندر و دوم در بخش مربوط به خسرو پرویز ، در انجا که شاهنشاه از کشته شدن اردوان اشکانی به دست اردشیر بابکان یاد میکند .
کل دوران اشکانی در شاهنامه با این بیتها روایت شدهاست :
کنون ای سراینده فرتوت مرد
سوی گاه اشکانیان باز گرد
چه گفت اندر آن نامهی راستان
که گوینده یاد آرد از باستان
پس از روزگار سکندر جهان
چه گوید کرا بود تـ*ـخت مهان
چنین گفت داننده دهقان چاچ
کزان پس کسی را نبد تـ*ـخت عاج
بزرگان که از تخم آرش بُدند
دلیر و سبکسار و سرکَش بدند
به گیتی به هر گوشهای بر یکی
گرفته ز هر کشوری اندکی
چو بر تختشان شاد بنشاندند
ملوک طوایف همی خواندند
بر این گونه بگذشت سالی دویست
تو گفتی که اندر زمین شاه نیست
نکردند یاد این از آن ، آن از این
بر آسود یک چند روی زمین
سکندر سگالید زین گونه رای
که تا روم آباد ماند به جای
نخست اشک بود از نژاد قباد
دگر گُردشاپور خسرو نژاد
ز یک دست گودرز اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان
چو نُرسی و چون اورمزد بزرگ
چو آرش که بود نامدار سترگ
چو زو بگذری نامدار اردوان
خردمند و با رای و روشن روان
چو بنشست بهرام ز اشکانیان
ببخشید گنجی با رزانیان
ورا خواندند اردوان بزرگ
که از میش بگسست چنگال گرگ
ورا بود شیراز تا اصفهان
که داننده خواندش مرز مهان
به استخر بد بابک از دست اوی
که تنین خروشان بد از شست اوی
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندار تاریخشان
کزیشان جز از نام نشنیدهام
نه درنامهی خسروان دیدهام
چنان که مطالعات اسطوره شناسانه به روشنی نشان داده ،این غیاب سرگذشت اشکانیان در نامههای خسروانی را میتوان با تحلیل دقیق روایتهای حماسی جبران کرد .
چرا که حافظهی تاریخی ایرانیان نیز به همین شکل بیتوجهی شاهنشاهان ساسانی نسبت به میراث سـ*ـیاسی اشکانیان را با انبوهی از روایتهای داستانی و حماسههای ملی جبران نمودهاست .
با وجود این پیوند میان ردههای متفاوت از متون ادبی و تاریخی درست پژوهیده نشده و همچنان هنگام مطالعه دربارهی تاریخ اشکانیان ، بارها و بارها به چنین گزارههایی برمیخوریم :
(( پس از مرگ اسکندر ملوک الطوائف بر ایران فرمانروایی یافتند ... ))
نخست : بعد از فروپاشی هخامنشیان پنج دولت در ایرانزمین شکل گرفت که یکی از ناپایدارترین و شکنندهترین هایش سلوکی ها بودند .
دوم :دولت هخامنشی پس از یک دوران فترت چنددههای ، با دو دولت هم تبار ، خویشاوند و از نظر سـ*ـیاسی و فرهنگی همسانِ اشکانی و کوشانی جایگزین شد .
سوم : دولت اشکانی و کوشانی ایرانگرا بودند و اثار فرهنگی وسیاسی مقدونیان را زدودند و هدفشان احیای نظم هخامنشی بود و در این زمینه کامیاب شدند .
چهارم : دولت اشکانی _ کوشانی در اتحاد دوبارهی ایرانزمین کامیاب شد و تنها در مرزهای باختری با هجوم دایمی رومیان مواجه بود اما جز چند برش زمانی استثنایی ، با اقتدار و برتری نظامی چشمگیری بر رومیان غلبه داشت .
پنجم : دولت اشکانی از نظر دینی، هنری و فرهنگی بسیار زایا و شکوفا بود .
تاریخ سـ*ـیاسی ، شاهنشاهی اشکانی
نویسنده : دکتر شروین وکیلی
تاریخ سلوکیان و اشکانیان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com