- عضویت
- 11/3/20
- ارسال ها
- 1,025
- امتیاز واکنش
- 17,409
- امتیاز
- 323
- سن
- 21
- محل سکونت
- زیر گنبد کبود
- زمان حضور
- 92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
همانطور که از عنوان کتاب هم پیداست، گوته از رنجهای جوانی به نام ورتر مینویسد که بیشباهت به دوران جوانی خودش نیست؛ از دنیای درون انسانی با رفتاری متفاوت، کمی پیچیده و البته شدیداً عاشقپیشه مینویسد. ورتر رنج میکشد، چون عاشق بانویی به نام لوته است که نامزد دارد. رنج میکشد چون دستش به او نخواهد رسید. توصیفات بینظیری که از رنج درونی راوی داستان ارائه شده است، آنقدر زیباست که این اثر کوتاه را به شاهکاری در ادبیات تبدیل کرده است.
داستان این کتاب از روز چهارم ماه مه در سال ۱۷۷۱ آغاز میشود. بخش عمده کتاب به شکل نامههایی است که شخصیت اصلی کتاب خطاب به دوستش، ویلهلم نوشته است و از عشق نافرجامش میگوید. از آدمهایی که با بدخلقی به همدیگر آزار میرسانند و پیوسته در خاطرات ناگوار گذشته غرق شدهاند.
اولین جملهٔ این رمان خوشحالی ورتر را از اینکه گذاشته و رفته است وصف میکند. اما چه چیزی را گذاشته و رفته است؟
ورتر در حقیقت قلبش، روحش، جسمش و تمام دلبستگیهایش را رها کرده است. از خودش مینالد، از تقدیرش که راه گریزی نیست. او تلاش میکند به حال فکر کند و گذشته را که چون کوهی بر دوشش گذاشته شده، فراموش کند اما نمیتواند. ورتر برای استراحت و آرامش فکری در آبادیای ساکن میشود و بعد که در یک مهمانی شرکت میکند، لوته را میبیند. کسی که به شدت عاشقاش میشود. لوته همصحبت خوبی برای او میشود. اما نفر سوم داستان، آلبرت – نامزد لوته – مانعی برای رسیدن آنها به هم است. گفته میشود که نویسنده تمام جزئیات مربوط به معشـ*ـوقهاش را در این کتاب بدون کوچکترین تغییری بهتصویر میکشد و این باعث رنجشخاطر زوج جوان میشود.
ورتر برای معشـ*ـوقهاش هم نامه مینویسد. از یک جایی به بعد، از آشناییاش با لوته در مهمانی، حضورش در داستان پُررنگ میشود و ورتر از او و خطاب به او مینویسد. از مردمی بیگانه میگوید که در کنارش در آن روستا زندگی میکنند. او را نمیفهمند. ذهنش خشکیده است و مدام رنج میکشد. حس میکند نیرویی که او را به زندگی تشویق کند، دیگر در وجودش نیست و آرزو میکند لوته در آن لحظه کنارش باشد و یک زندگی بیآلایش را با او تجربه کند.
اما ورتر احساس گنـ*ـاه میکند. از اینکه به زنی دلبسته است که نامزد دارد. انگار همهچیز برآشفتهاش میکند و بیمِ آن دارد که اهالی روستا طبل رسواییاش را بکوبند و رازش آشکار شود. ورتر نقاش است و یکی از دلایلی هم که به این روستا آمده این است تا بتواند از طبیعت الهام بگیرد، اما سرانجام آنقدر حال و روزش بد میشود که بهناچار آنجا را ترک میکند. اما اندکی بعد دوباره بازمیگردد ولی این بار با صحنهای تلخ روبهرو میشود.
مترجم کتاب، درباره نام ورتر توضیحاتی در آخر کتاب ارائه میکند که جالب توجه است:
ورتر از حیث صوت و آوا القاکنندهی دو معنی در زبان آلمانی است. یکی «جزیره» (جزیرهای در میانهی رودخانه) و دیگر «ارزشمندتر». و این هر دو واژه گویای گوشههایی از شخصیت ورترند. هم انزوا و فردگرایی او را نشان میدهند، هم آرمانگرایی او، و وارستگیاش را از زخارف دنیوی.
سرتاسر این رمان غم و اندوه ورتر است که طی نامههای مکرر خواننده را تحتتأثیر قرار میدهد، اما از صفحهٔ ۱۳۳ کتاب با عنوان «سخن ناشر خطاب به خواننده» راوی داستان را تغییر میدهد. راوی جدید از تلاشهای بیوقفهٔ ورتر میگوید که برای نجاتش از دام عشق است. از حال این نگونبخت میگوید که حتی از خودش هم میترسد. ورتر عشقش را پاک میانگارد، اما درعینحال خودش را سزاوار مجازات میداند، چرا که از نظر خودش و دیگران گنـ*ـاه است.
از حال لوته و زندگیاش مینویسد. از اینکه تنها یک روح لطیف و زنانه میتواند شرایط او را درک کند. اما این روح لطیف نمیتواند مرهمی بر دل خسته و بیمار ورتر باشد، تاجاییکه دیگر تحمل دیدن لوته را در کنار همسرش آلبرت ندارد. و درنهایت داستان با حادثهای ناگوار به پایان میرسد؛ پایانی تلخ که بعید است از ذهن خواننده پاک شود.
با خواندن رنجهای ورتر جوان ممکن است تا مدتها به فکر فرو روید. دلتان به حال ورتر خواهد سوخت و چه بسا با او همذاتپنداری خواهید کرد، اما واقعیت این است که یک عشق نافرجام همواره جاوادن خواهد ماند.
از نقطهنظر سـ*ـیاسی گفته میشود که زمانی که این کتاب نوشته شده، فضای فرهنگی اروپا دستخوش حوادثی بوده است که بیشک در این داستان نمود داشته است. به فضای مذهبی حاکم بر جامعه هم اشارهای شده است، شکایت از اختلافات طبقاتی میان افراد در نامههای ورتر مشهود است و گاهاً عملکرد دولت را نیز به چالش میکشد،
این رمان جنبههای دارد که پرداختن به همه آنها در اینجا امکانپذیر نیست. اما در پایان رمان مقالهای از توماس مان – نویسنده بزرگ و برنده جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۲۹ – آمده است که به بررسی رنجهای ورتر جوان و بخشهایی از زندگی گوته که به رمان مربوط است میپردازد. توماس مان این کتاب را بزرگترین، پردامنهترین و جنجالیترین موفقیت گوته میداند و درباره داستان عاشقی گوته مینویسد:
سرگذشت پایهی الهام داستان ورتر، قصهی شاعرانه و با این حال دردآمیز عشق خود گوته به لوته بوف، دختر دوستداشتنیِ فرماندار شاهی شهر وتسلار بر ساحل رود لام، شهرتی بسا به اندازهی خود رمان دارد، آنهم به حق. چرا که بخشی بزرگ از این کتاب با واقعیت در انطباقی کامل، و بازنوشت دقیق و بیکم و کاست آن است.
ورتر یک رمان عاشقانه متفاوت است، احتمالا متفاوتتر از هر رمان عاشقانهای که تا به حال خواندهاید. از خوب و عمیق بودن این کتاب هرچقدر بنویسیم کم است.
رنج های ورتر جوان تراژدیکی مدرن که از خواندن آن پشیمان نمیشویم!
معرفی کتاب رنج های ورتر جوان | گوته
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com