مشاعره با حرف ر

paeez81 · 1/1/23

روزگاریست که سودایِ بتان دینِ من است
غمِ این کار نشاطِ دلِ غمگینِ من است

Moubina · 1/1/23

رقیبا من نمیگویم گل و باغ و بهار از من
بهار از تو گل از تو هردوعالم از تو یار از من

paeez81 · 1/1/23

رونق عهد شباب است دگر بُستان را
می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش الحان را

Morad · 2/1/23

رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش

بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد

moh@mad · 3/1/23

Morad گفت:
رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش

بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد

رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش
صد رحمت هر ساعت بر جانش و بر دینش

moh@mad · 3/1/23

Morad گفت:
رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش

بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد

رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش
صد رحمت هر ساعت بر جانش و بر دینش

Moubina · 3/1/23

moh@mad گفت:
رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش
صد رحمت هر ساعت بر جانش و بر دینش

رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت

از طعن رقیب گبر کافر کیشت

پیش تو سپردم این دل غمزده‌ام

کی باشدم آنکه جان سپارم پیشت

moh@mad · 5/1/23

Moubina گفت:
رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت

از طعن رقیب گبر کافر کیشت

پیش تو سپردم این دل غمزده‌ام

کی باشدم آنکه جان سپارم پیشت

رهنمایان فلک با شب‌روان ره گم کنند
ترک من گر برنگیرد دامن خرگاه را

گر شبی در زلف مشکین، روی را پنهان کند
رهبری را برفروزم شعله‌های آه را

Tabassoum · 5/1/23

رسم عاشقی نیست با یک دل دو دل برداشتن
یا ز جانان یا ز جان باید که دل برداشتن

b_a244 · 6/1/23

ستایش حسین زاده تبسم گفت:
رسم عاشقی نیست با یک دل دو دل برداشتن
یا ز جانان یا ز جان باید که دل برداشتن

رقیب گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد
به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی