![9 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/empty-star.png)
- عضویت
- 30/4/20
- ارسال ها
- 9
- امتیاز واکنش
- 157
- امتیاز
- 98
- سن
- 17
- محل سکونت
- قبرستان
- زمان حضور
- 1 روز 17 ساعت 7 دقیقه
![حالت: تنبل](/data/addonflare/moods/uploads/26.gif?1599223212)
نویسنده این موضوع
رفتم نشستم کنارش گفتم:برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی؟
تادیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مرد
با گریه گفت:تو می خواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟
تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم
اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد گفت:بگیر باید از نوع شروع کرد
تو بدون عشقت..
من بدون خواهرم..
گفت:بفروشم که چی؟
تادیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مرد
با گریه گفت:تو می خواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟
تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم
اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد گفت:بگیر باید از نوع شروع کرد
تو بدون عشقت..
من بدون خواهرم..
گل فروش
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)