مشاعره با حرف د

-FãTéMęH- · 10/6/24

YeGaNeH گفت:
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد
من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد

- وحشی بافقی

در اینجا، بس شهان افسر نهادند
بسی گردن فرازان، سر نهادند

- پروین اعتصامی

MēLįKąღ · 10/6/24

-FãTéMęH- گفت:
در اینجا، بس شهان افسر نهادند
بسی گردن فرازان، سر نهادند

- پروین اعتصامی

دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت

-FãTéMęH- · 11/6/24

MēLįKąღ گفت:
دیر آمدی که دست ز دامن ندارمت
جان مژده داده‌ام که چو جان در بر آرمت

در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه تست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه تست
ای زیارتگه رندان قلندر برخیز
توشه من همه در گوشه انبانه تست

- شهریار

~NIKA~ · 12/6/24

-FãTéMęH- گفت:
در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه تست
دست مشاطه طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه تست
ای زیارتگه رندان قلندر برخیز
توشه من همه در گوشه انبانه تست

- شهریار

در سر هـ*ـوس عشق تو دارم همه روز
در عشق تو مـست و بیقرارم همه روز

moh@mad · 13/6/24

~NIKA~ گفت:
در سر هـ*ـوس عشق تو دارم همه روز
در عشق تو مـست و بیقرارم همه روز

در بزم ما به باده و جام احتیاج نیست
ما را بس است سرخوشی ذکر مدام دوست

از داغ غربتش جگر سنگ خون شود
آشفته خاطری که نداند مقام دوست

صائب

YeGaNeH · 16/6/24

در جواب بی‌وفایی، خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است!

- محمدحسن جمشیدی

moh@mad · 18/6/24

YeGaNeH گفت:
در جواب بی‌وفایی، خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است!

- محمدحسن جمشیدی

دیدن روی گل و سیر چمن نیست بهار
به‌خدا بی‌ رخ معشوق گنـ*ـاه است گنـ*ـاه

آن بهار است که بعد از شب جانسوز فراق
به هم آمیزد ناگه دو تبسم دو نگاه

مشیری

-FãTéMęH- · 18/6/24

moh@mad گفت:
دیدن روی گل و سیر چمن نیست بهار
به‌خدا بی‌ رخ معشوق گنـ*ـاه است گنـ*ـاه

آن بهار است که بعد از شب جانسوز فراق
به هم آمیزد ناگه دو تبسم دو نگاه

مشیری

ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

moh@mad · 19/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

در وادی عشق بی خبر باید رفت
آماده صدگونه خطر باید رفت
بر دار رسن به گوش منصور کشید
کاین جا ره پا نیست به سر باید رفت

-FãTéMęH- · پنجشنبه در 15:14

moh@mad گفت:
در وادی عشق بی خبر باید رفت
آماده صدگونه خطر باید رفت
بر دار رسن به گوش منصور کشید
کاین جا ره پا نیست به سر باید رفت

دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث

حافظ

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ویژه انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین