منتخب الف.نون | Noushin_salmanvandi کاربر انجمن رمان ۹۸

Noushin_salmanvandi · 29/4/20

نام دلنوشته: الف.نون
نویسنده: نوشین سلمانوندی
ژانر: عاشقانه
سطح؛ منتخب
مقدمه؛
هر روز عصر
نیمه‌های غروب،
کنار پنجره‌اش می‌ایستادم.
با ناز موهایش را شانه می‌زد
بلند بودند و خرمایی!
سنگ را بلند می‌کردم تا شیشه‌ی پنجره‌اش
تقه را لمس‌کند
اما محو می‌شدم در زیبایی‌اش.
رسوخ می‌کرد در من!
بی‌حواس،
زانو می‌زدم و به نیم رخش که سرخیِ
آفتاب نقش می‌انداخت رویش
خیره و به خواب می‌رفتم.
او، الف.نون من است!

Noushin_salmanvandi · 29/4/20

قامت الف را ببین
چون بیدی مجنون
محکم و از درون می‌لرزد
نگاهِ من به تو الفی‌ست که
چون بیدی مجنون
به خود می‌لرزد!
***
"الف" شدم
تا بگویم آمدم که بمانم.
"نون" شوی
نرفتن را بلدی؟!
***
بخوان،
به نام او
که خلق کرد تو را
وَ انداخت مهرت به دامنم
نه بی‌دلیل
وَ نه بی‌بهانه!
سرای محبت شده است خانه‌ام
به لطف او.
حال من می‌خواهم بخوانمت به نام خودت.

Noushin_salmanvandi · 30/4/20

یک نفس مانده تا بهم رسیدن.
شده‌ایم‌ کتابی گمشده در انتهای کتابخانه
یا شاید هم رازی پنهان.
نفست می‌کشم،
دورتر می‌شوی!
حراج شده‌ام در راهت
اما تو بی‌امان‌تر می‌شوی.
کمی آرام‌تر.
تا برسم به یادت!
کافر شده‌ای و نمی‌دانی که من،
حتی کافر بودنت را هم دوست دارم.

Noushin_salmanvandi · 1/5/20

تا به تو رسیدن
به چاه می‌اندازد
هر مشکلی.
تا نگاهت،
بندی فاصله است.
به مانند تارِ موی.
ندارد هیچ عیب و عاری،
کافری در راهت.
از من تا به تو
به قد همان بند و یک تار موی
اگر کافر شدم،
زلف پریشان کن در راهم
که تو خود، اسباب پریشانیِ دلی!

Noushin_salmanvandi · 3/5/20

وقت رفتن که شود
زیر سایه‌ی نگاهت قد قامت می‌کنم.
بغض نگاهت می‌شوم تا ردپای خیسم،
لمس کند گونه‌هایت را.
زیر پلک‌های به خواب رفته‌ات
چترت می‌شوم.
وقت رفتن غم اگر شود مهمان دلت
من لبخند روی لـ*ـب‌هایت می‌شوم!

***
فکر خراب است
وَ خیال، دگرگون.
چه کنم از غمِ بی‌تو؟
آسوده گذر کردی وَ
ندانستی شده‌ام این چنین مجنون!
***
پنهان می‌کنم
آهم را در...

Noushin_salmanvandi · 3/5/20

دستان باد
خالی از گیسوانت است
اگر رها شوند در هوا.
موج بر می‌دارد
نگاهِ آسمان!
فردا که شود،
روز در سحرگاه‌ِ چشمانت
تاب بر می‌دارد.
وَ گُر می‌گیرد، خزانِ ردپایت.
به سان کرمی که قرار است
در حصار بازوانت
پروانه شود و مهتابی
که پلکش را می‌کشاند
بر سردی نگاهت!

Noushin_salmanvandi · 6/5/20

اگر مرا ندیدی
بشنویم
و اگر نشنیدی
بخوانم
و اگر نجستیم
عطرم را نگه دار
گوشه‌ای از یادت
وَ اگر از پس هیچکدام بر نیامدی
مرا دفن کن.

Noushin_salmanvandi · 6/5/20

آنقدر می‌خواستمش که خودم را هم فراموش کرده بودم.
عجیب ترینم شده بود و کشنده‌ترینم!
یک دختر،
آخ و امان از این اسم چهار حرفی
که وارد هر زندگی‌اش شود
تلاطم به پا می‌کند
خون به پا می‌کند!
یک دختر ساده و زیبا...
مانند پیشانیِ خورشید بود و خودش جایش را گرفته و می‌تابید.
می‌گویم که، عجیبت‌ترین من بود.
امروز را نمی‌فهمم
نه تاریخش را و نه...

Noushin_salmanvandi · 15/5/20

این بار که تو بیایی،
لباس ارغوانی رنگم را تن می‌کنم.
موهایم را مرتب می‌بافم
و تا به روی انحنای کمرم رهای‌شان می‌کنم.
این بار که تو بیایی،
غزلت می‌شوم تا حافظ شوی.
قافیه‌ی جمله‌هایت می‌شوم.
شعرت می‌شوم تا شاعر شوی.
چای را دم می‌کنم؛
استکان‌های سفید را روی میز می‌چینم.
هل می‌ریزم،
کمی دارچین و گل محمدی.
برایت کتاب می‌خوانم و به خط سفید...

Noushin_salmanvandi · 15/5/20

انبوهِ درد،
سنگینی نبودت بر روی دوشم است.
انبوهی که می‌گوید تو نیستی!
***
از الفِ نامت تا خمه ابرویت،
بندِ دلی فاصله است وَ
از نون نامم تا واژه‌ی می‌خواهمت
قدِ چند قدم راه است.
***
صِدای تو،
به مانند خراش بغضی‌ست
که شکسته نمی‌شود!
مثل یک تکرار،
هربار از سر می‌گیری در من...
***
طلوع،
نشانیِ توست.
زمانی که پرده‌ها را به کناری می‌زنم
و...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

نگارشگر انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین