خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

توصیفات چطوره؟

  • کم

    رای: 0 0.0%
  • خوبه

    رای: 14 100.0%

  • مجموع رای دهندگان
    14
  • نظرسنجی بسته .

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
مارگارت مردد در باز کردن یا نکردن درِ ماشین، مانده بود. ناگهان فکری از ذهنش گذشت!
اسکات سوار شد و قبل از بستن در ماشین، گفت:
-سوار شو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 30 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
در سمت من باز شد، که سریع تکیه‌ام را از در گرفتم.
بیلی همان طور که سه پایه را همراه با گیتار و بوم در داشت، اشاره کرد بیرون بیایم.
قلم و آبرنگ را برداشتم و بوم هم از دستش گرفتم.
-خب سه پایه رو خودت بیار بیلی!
خندید و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 28 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
قلم مو را به دست گرفتم. نفس عمیقی کشیدم.
پس از چندین مدت قرار بود نقاشی بکشم، آن هم تصویر یک چهره که تا به حال نکشید بودم!
روبه‌ روی بوم ایستاد. شبیه به مردان شجاع دست به کمر زد و سرش را اندکی به بالا متمایل کرد و پاهایش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 26 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
با آمدن آن‌ها سرم را به شیشه چسباندم و خود را به خواب زدم.
هیلی هنگام ورود، با جیغ خطاب به بیلی گفت:
-برایان و پیتر ما رو به مهمونی فردا شبشون دعوت کردن.
بیلی پوزخند صدا داری زد و زمزمه کرد:
-اون داداش‌های...
پس بیلی هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 23 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت رمان 98
***
-دیگه کافیه!
پرده‌ی صورتی به طرح ستاره‌‌های سفید مزین شده را رها کردم. نفس عمیقم
را با فشار بیرون دادم و به دیوار تکیه زدم.
برای بار هزارم بیلی را نفرین کردم! برای هزارمین دفعه برای پدربزرگ عزیزم
که حالا او را هم نداشتم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: Saghár✿، Narín✿، فاطمه بیابانی و 25 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | رمان 98
خودم از سوالی که پرسیدم متعجب شدم. من هیچ وقت تمایل نداشتم با کسی ارتباط برقرار کنم؛ خصوصاً یک پسر!
سرش را به سمتم برگرداند و چشمان آبی‌اش خیره‌ی چشمانم شد.
-دو سال!
ناخودآگاه لحظه‌ای پلک بستم و با دم و بازدم عمیقی دوباره چشم گشودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 14 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
***
شعله‌های رقصان آتش، آواری بودند بر زندگی و تمام هستی‌ام!
جیغ‌هایم با بی حس شدن تنم، ضعیف و ضعیف‌تر و در انتها قطع شد و زانوانم خم شد.
افرادی که بازوهایم را در چنگ داشتند؛ جیغ کشان سعی داشتند کنترل من را به دست بگیرند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 13 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | رمان 98
بوم و سه پایه را برداشتم و صندلی را به دست دیگرم انداختم؛ به سختی آبرنگ را هم با همان دست حمل کردم.
با پا به در ضربه زدم تا مسیر خروج به رویم گشوده شود و از شدت سنگینی وسیله‌ها آهی کشیدم.
بوم از دستم کشیده شد و سپس صدای ناله‌ی لاله بود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Saghár✿، Narín✿، Karkiz و 11 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان 98 | رمان 98
-این جا قسمتی از بهشته!
به سمت صدا برگشتم که منشع آن رابرت بود.
مستقیم نور آفتاب به صورتش می‌تابید و صورت سفید و گونه‌های سرخش حالا بیشتر جلوه می‌کرد.
لبخند عمیقی زدم. با به یاد آوردن جنگل، سرم را به نشانه‌ی خیر تکان دادم.
-این جا، در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Saghár✿، سارن، Narín✿ و 11 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان ۹۸ | رمان ۹۸
سه پایه را جمع کردم و تصمیم گرفتم نقاشی را هم به رابرت هدیه کنم.
بوم را مقابلش گرفتم و زمزمه کردم:
-من واقعاً متوجه نشدم این تصویر چطور روی بوم شکل گرفت؛ اما حالا این برای تو!
-نه!
صدای بارن موجب شد هر دو به سمتش سر برگردانیم.
-با سینره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان جنگل مولان | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، سارن، Narín✿ و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا