خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Afshin Javan

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
عضویت
18/1/20
ارسال ها
2,336
امتیاز واکنش
13,208
امتیاز
323
زمان حضور
52 روز 9 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
«یه کیسه‌ی بزرگ پُر از سیب همراهم داشتم. بعد از یه مدتِ طولانی؛ شاید یه روز، داشتم ضعیف می‌شدم، پس دستم رو از صخره برداشتم و کیسه رو باز کردم. خب، وقتی دوباره دستم رو دراز کردم، دیگه نمی‌تونستم دیوارِ صخره رو احساس کنم یا هر چیز دیگه‌ای رو. کاملا بی‌لنگر شده بودم، رفیق. کاملا سرگردان. و خیلی تاریک بود. شروع به محاسبه‌ی زمان براساس تعداد سیب‌های خورده شده کردم. با ناامیدی به مدتِ چهار سیب شناور بودم. سپس، به مدتِ دو سیب طرح و نقشه ریختم و خواب دیدم. بالاخره، سرنوشتم رو بپذیرفتم؛ گم‌شده در دریا؛ احتمالا اگه به سیبِ لعنتی آخر نمی‌رسیدم، این حالت برای همیشه ادامه پیدا می‌کرد. منو تصور کن: دارم کیسه‌ی خالی رو می‌گردم، مطمئنم که یک‌جورایی هنوز یکی دیگه از اون تکه میوه‌های ناجی زندگی به اندازه‌ی یه مُشت که به خاطر گذشت زمان نرم شده و احتمالا به رنگِ قهوه‌ای غیراشتها‌آور دراومده باقی مونده.... اما نه، تمومش همین بود. درست درحالی‌که می‌خواستم آخرین غذام رو گاز بزنم، احساس کردم یه چیزی لـ*ـبِ بالاییم رو قلقلک داد. همون لحظه از تخم بیرون اومد؛ اگه یه لحظه دیرتر بیرون می‌اومد می‌خوردمش! آخرین سیبِ من توسط یه مگسِ میوه‌ی لعنتی آلوده شده بود! خب، این باید پایانش می‌بود. من باید اون سیب رو همراه‌با اون مگس می‌خوردم و به پیمانِ خودکشی زنجیره‌ی غذایی‌ کوچیک‌مون پایان می‌دادم. اما به خاطر دل‌رحمی صبر کردم. بالاخره این مگس حکم یه بچه‌ی تازه متولد شده رو داشت، مگه نه؟ یه بچه‌‌حشره‌ی تهوع‌آور اما هنوز بچه حساب میشه، مگه نه؟ بچه‌ای که در تاریکی و قحطی، گرسنه و تنها به دنیا اومده. منظورم اینه که می‌تونی تصورش رو کنی؟ هیچ مگسِ دیگه‌ای روی اون قایق نبود و هرگز نمی‌بود. هیچ مگسِ دیگه‌ای برای خوش‌آمدگویی بهش به این دنیا نبود. منظورم اینه که هیچ فرهنگِ مگسی، هیچ جامعه‌ی مگسی، هیچ تاریخِ مگسی نبود... یه یتیمِ واقعی. همین فکر کردن به تموم اینها برای افسرده شدنم کافی بود. اشکم در اومد. خجالت نمی‌کشم. خب، اون مگس روی گونه‌ام نشست، درست زیر چشم چپم، درست روی قطره‌ی نمکی اشکم و ناگهان چقدر باشکوه، پشتش مثل یه شمع روشن شد! اون یه مگس نبود، رفیق. اون یه کرم شب‌تاب بود! پس، به خاطر همینه که من الان اینجا پیش شمام؛ فقط به خاطر اینکه راهم از درون رودخونه‌ی یه غارِ عجیب رو با کمکِ پشتِ نورانی یه حشره‌ی یتیم که از درونِ آخرین سیبِ گندیدم به دنیا اومد پیدا کردم. عشق است، از بودن درکنار دوستان خوشحالم».

بازی Sniper Ghost Warrior 3




بررسی بازی Kentucky Route Zero Act V

 

Afshin Javan

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
عضویت
18/1/20
ارسال ها
2,336
امتیاز واکنش
13,208
امتیاز
323
زمان حضور
52 روز 9 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
Kentucky Route Zero سرشار از چنین لحظات و مونولوگ‌های سحرآمیزی است و این موضوع به اندازه‌ی هر چهار اپیزودِ قبلی، درباره‌ی اپیزودِ فینال هم حقیقت دارد. بازی با مزه‌ی تلخ و شیرینِ ایده‌آلی، به شکلی که در آنِ واحد رضایت‌بخش و اندوه‌آور است به پایان می‌رسد. دار و دسته‌ی دوستانِ کانوی بالاخره به مقصدشان، خیابانِ داگ‌وود درایو می‌رسند، اما چیزی که آن‌جا پیدا می‌کنند با چیزی که انتظار داشتند فرق می‌کند؛ شهر پس از طوفان، با برکه‌های آب و گِل و لای محاصره شده است. خیلی‌ها خانه‌ها و کسب و کارهایشان را رها کرده‌اند و اندک باقی‌ماندگان هم پس از خداحافظی، به رفتن فکر می‌کنند. برخلافِ اپیزودهای قبلی که از پرده‌‌ای به پرده‌ی بعدی رو به جلو سفر می‌کردیم، این اپیزود در یک لوکشینِ ثابت جریان دارد؛ دوربین در وسطِ میدانِ شهر قرار دارد و با چرخشِ ۳۶۰ درجه می‌تواند به‌طور آزادانه در سراسرِ آن گشت‌زنی کرد. در جریانِ این اپیزود در حرکتی هوشمندانه، کنترلِ یک گربه‌ی سیاهِ چابک را برعهده داریم که در گوشه و کنارِ شهر جست و خیز می‌کند و یواشکی به گفتگوهای کاراکترهای اصلی و ساکنانِ شهر گوش می‌دهیم و با «میو»کردن‌هایمان به آن‌ها واکنش نشان می‌دهیم؛ داستان اینکه فروشگاهِ حالا متروکه‌ی شهر چقدر خوب بود را می‌شنویم، به رویاهای هنرمندان و کشاورزان گوش می‌دهیم، نامه‌های بی‌صاحبی که پس از نقل‌مکانِ دریافت‌کنندگانشان روی هم تلنبار شده‌اند را می‌خوانیم، به ارواحِ گذشتگان که هنوز ردپای خاطراتشان روی گوشه و کنارِ شهر باقی مانده است گوش فرا می‌دهیم و درباره‌ی سنگ‌قبری با عبارتِ «روزهای بهتر...» روی آن گمانه‌زنی می‌کنیم (آیا «روزهای بهتر» در پیش است یا «روزهای بهتر» اینجا دفن شده است؟!). همه داستان‌هایی درباره‌ی فقدان و تقلا، درباره‌ی رنجیدن و بیم، درباره‌ی صداهای لرزان و چشمانِ پُر از افسوس هستند؛ داستان‌هایی که به‌حدی صمیمانه، شخصی و کوچک هستند که بعضی‌وقت‌ها گوش سپردن به آن‌ها سخت می‌شود. ساکنانِ باقی‌مانده‌ی شهر در کلِ این اپیزود که از طلوعِ خورشید آغاز می‌شود و تا گرگ و میشِ عصر ادامه دارد، مشغول آماده کردنِ مراسمِ خاکسپاری یک جفت اسب که در طوفان مُرده‌اند هستند؛ از بیرون کشیدنِ بدنِ سنگینِ آن‌ها به خارج از گل و لای (یکی از کاراکترها می‌گوید بعد از مرگ بدن به این دلیل که دیگر روحی برای بالا کشیدنِ جسم نیست، سنگین‌تر می‌شود) تا حفر کردن یک قبرِ بزرگ برای آن‌ها و نقاشی کردن چهره‌ی آن‌ها روی یک تخته چوب؛ ما در طولِ اپیزود کامل شدن کارهایشان را جز به جز می‌بینیم و در نتیجه خستگی‌شان را می‌فهمیم و عشقشان را درک می‌کنیم.



بررسی بازی Kentucky Route Zero Act V

 

Afshin Javan

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
عضویت
18/1/20
ارسال ها
2,336
امتیاز واکنش
13,208
امتیاز
323
زمان حضور
52 روز 9 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
بازی با مراسمِ خاکسپاری اسب‌ها با غم‌انگیزترین و در عینِ حال دلنشین‌ترین لحظاتِ کلِ بازی به اتمام می‌رسد. در تمام مدتی که به غروبِ خورشید نزدیک می‌شویم، کاراکترهای اصلی که مسئولیت رساندنِ بارِ کانوی را برعهده گرفته بودند، تصمیمِ سختی را سبک و سنگین می‌کنند. آن‌ها در پایان سفر متوجه می‌شوند بارِ مرموزِ پشتِ کامیونِ کانوی چیزِ ویژه‌ای نبوده است، بلکه یک سری اسباب و اثاثیه‌ی دست‌دوم است (شاید این دقیقا همان چیزی است که آن‌ها را استثنایی می‌کند). همچنین آن‌ها به‌جای پلاک پنجِ خیابانِ داگ‌وود با یک خانه‌ی سفیدِ مینیمالیستی خالی روبه‌رو می‌شوند. پاسخِ ساده است. آن‌ها در تمام این مدت مشغولِ رساندنِ اجناسِ خودشان به خانه‌ای خالی برای سکونتِ خودشان بوده‌اند. آن‌ها در تمامِ این مدت مشغولِ تلاش برای یافتنِ خانه‌ی خودشان بوده‌اند؛ اما آن‌ها خانه‌شان را کماکان سرپا در میانِ شهری ویران‌شده و خلوت که تکه‌تکه‌ی زمینش با خاطراتِ دردناکِ گذشتگان باردار است پیدا می‌کنند. استعاره آشکار است؛ آیا آن‌ها باید به‌طرز قابل‌درکی دربرابر این ویرانی تسلیم شوند و با آن خداحافظی کنند یا آیا این خانه می‌تواند به سرانجامی برای تمامِ سرگردانی‌ها و تنهایی‌هایشان تبدیل شود؟ بازی با دادنِ کنترلِ گربه به دست‌مان، از قصد فاصله‌مان با کاراکترها را حفظ می‌کند. چرا که آن‌ها در این اپیزود، دیگر افرادی جداافتاده نیستند، بلکه حالا حس و حالِ یک جامعه‌ی واحد را دارند. برخلافِ اپیزودهای قبلی که ساختارِ پرده‌پرده‌شان، به ماهیتِ تکه‌تکه و پراکنده‌ی دنیا و ساکنانش اشاره می‌کرد، ساختارِ روایی تک‌لوکیشن این اپیزود با دوربینِ ۳۶۰ درجه‌اش، حالتی مستحکم و کنارهم‌نگه‌داشته به آن بخشیده است.

بازی Sniper Ghost Warrior 3




بررسی بازی Kentucky Route Zero Act V

 

Afshin Javan

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
عضویت
18/1/20
ارسال ها
2,336
امتیاز واکنش
13,208
امتیاز
323
زمان حضور
52 روز 9 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
Kentucky Route Zero همواره درباره‌ی هنر، موسیقی و دوستی‌ها در حاشیه‌‌ی ویرانی‌ها که چیزهای گم‌شده را به یکدیگر متصل می‌کنند بوده است و در پایان، تمام کاراکترها با استفاده از سلاح‌هایشان تصمیم می‌گیرند ویرانه‌ای که تاکنون در حاشیه‌اش پرسه می‌زدند را از نو بسازند. «به محض اینکه با اون درختِ زشتِ همیشه شعله‌ور روبه‌رو شدی به سمتِ چپ بپیچ.» از لحظه‌ای که مردِ نابینایی در پمپ بنزین، بهتان آدرس می‌دهد، انگار به درونِ چاهِ بی‌انتهای عجایب سقوط کرده‌اید. اما هرچه دهانه‌ی روشنِ چاه در بالای سرتان کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود، به‌جای اینکه بینِ شما و دنیا و ساکنانش فاصله بیافتد، آن‌ها برایتان قابل‌لمس‌تر می‌شوند؛ همه‌چیز مفهوم‌تر می‌شود. یا شاید قابل‌فهم‌ترین چیزی که می‌توان درباره‌ی آن یاد گرفت، پذیرفتنِ ماهیتِ نامفهومش است. گرچه رویا و خیال و واقعیت به‌شکلی جداناشدنی به درونِ یکدیگر ذوب می‌شوند، اما شاید تا حالا این‌قدر در غوغای تاریکی و ابهام، به اصلِ شفافِ خودمان و احساساتِ زلال‌مان نزدیک‌تر نشده باشیم. یک بار یک جا خواندم که «دلداری دادن بهترین پاسخ به تمامِ مشکلاتِ زندگی است. دلداری آن‌ها را حل نمی‌کند، ولی کاری می‌کند آن‌ها درحالی‌که بی‌سروصدا بدتر می‌شوند، دورافتاده‌تر به نظر برسند». در همان‌جا خواندم که «هیچ چیزی افسرده‌کننده‌تر از انجامِ کاری در تنهایی خودتان نیست و هیچ چیزی آرامش‌بخش‌تر از انجامِ آن کار موازی با انسان‌های دیگر مشغولِ انجام همان کارِ مشابه نیست، همه تنها درکنار یکدیگر». Kentucky Route Zero درباره‌ی اینهاست؛ وقتی در یک ترمینالِ شلوغ درحالی‌که به نظر می‌رسد همه به جز شما می‌دانند کجا می‌روند و چه کار می‌کنند، مشغولِ مبارزه با سردرگمی و وحشت‌زدگی‌تان هستید که یک نفر با گرفتنِ بلیتش جلوی صورتتان، ازتان سؤال می‌کند؛ معلوم می‌شود هر دو مسافرِ مقصدِ یکسانی هستید.



بررسی بازی Kentucky Route Zero Act V

 

Afshin Javan

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
عضویت
18/1/20
ارسال ها
2,336
امتیاز واکنش
13,208
امتیاز
323
زمان حضور
52 روز 9 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
Kentucky Route Zero Act V
بازی Kentucky Route Zero با پرده‌ی آخرش بالاخره پس از هفت سال همان‌گونه که آغاز شده بود، به سرانجام رسید: یک گرگ و میشِ سحرآمیز، یک آوازِ غم‌انگیز، دو اسبِ نجیب، چند آدمِ خوش‌صحبت و مملو از رئالیسم جادویی. نیازی به پیشنهاد کردنِ اپیزود پنجم به آنهایی که از روز اول دنبال‌کننده‌ی این مجموعه بودند نیست، اما دیگران باید بدانند که این بازی همان نقشی را در بازی‌های ویدیویی دارد که گابریل گارسیا مارکز در ادبیات و دیوید لینچ در سینما دارد و از دست دادن آن به معنی از دست دادنِ یکی از مهم‌ترین بازی‌های دهه‌ی گذشته است.
رضا حاج‌محمدی

نقاط قوت
  • - پایانی ایده‌آل برای این داستانِ هفت ساله
  • - مثل همیشه دیالوگ‌نویسی‌های سورئالیستی
  • - فُرم و صحنه‌آرایی‌های متفاوتِ این اپیزود مناسب با سرانجامِ داستان
  • - گربه‌ سیاه
  • - انیمیشن‌های ظریفِ دُم گربه سیاه
  • - صدای میومیو کردن‌های متنوعِ گربه سیاه
  • - و هر چیز دیگری که این گربه سیاه با آنها قند در دل‌مان آب می‌کند
نقاط ضعف
  • - ندارد



بررسی بازی Kentucky Route Zero Act V

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا