مشاعره با حرف چ

Mitra_Mohammadi · 24/5/24

چه روزگار غریبی‌ست بعد رفتن تو
بـ*ـغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

YeGaNeH · 27/5/24

چشم بد دور، که هم جانی و هم جانانی
جان شیرینِ دلم، مثل نفس می‌مانی...
من کویری پُرِ اندوه و تو لبریز بهار
بر دل تب زده‌ام، برف‌تر از بارانی...
چه بگویم چه نه، انگار خبر داری از آن
از نگاهم همه‌ی حس مرا می‌خوانی...
چشم بد دور، که دیوانه‌ی لبخند توام
تو مرا در دل صد حادثه، می‌خندانی...

- نرگس صرافیان طوفان

-FãTéMęH- · 28/5/24

چون روزی و عمر بيش و کم نتوان کرد
خود را به کم و بيش دژم نتوان کرد
کار من و تو چنان که رای من و توست
از موم بدست خويش هم نتوان کرد

moh@mad · 30/5/24

-FãTéMęH- گفت:
چون روزی و عمر بيش و کم نتوان کرد
خود را به کم و بيش دژم نتوان کرد
کار من و تو چنان که رای من و توست
از موم بدست خويش هم نتوان کرد

چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم
نیستان صفحه‌ای مسطر زند تا ناله بنویسم
به سطری ‌گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود
خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم

-FãTéMęH- · 31/5/24

moh@mad گفت:
چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم
نیستان صفحه‌ای مسطر زند تا ناله بنویسم
به سطری ‌گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود
خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم

چـو بـسـتـی در بـروی مـن بـه کـوی صبر رو کردم
چـو درمـانـم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
شهریار

YeGaNeH · 6/6/24

چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم

- شهریار

-FãTéMęH- · 6/6/24

YeGaNeH گفت:
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم

- شهریار

چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست
نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

YeGaNeH · 9/6/24

چو از بنفشۀ شب، بوی صبح برخیزد،
هزار وسوسه در جان من برانگیزد.
كبوترِ دلم از شوق، می‌گشاید بال
كه چون سپیده به آ*غو*شِ صبح بگریزد.
دلی كه غنچۀ نشكفتۀ ندامت‌ هاست
بگو به دامنِ باد سحر نیاویزد.

- فریدون مشیری

-FãTéMęH- · 10/6/24

YeGaNeH گفت:
چو از بنفشۀ شب، بوی صبح برخیزد،
هزار وسوسه در جان من برانگیزد.
كبوترِ دلم از شوق، می‌گشاید بال
كه چون سپیده به آ*غو*شِ صبح بگریزد.
دلی كه غنچۀ نشكفتۀ ندامت‌ هاست
بگو به دامنِ باد سحر نیاویزد.

- فریدون مشیری

چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست

- پروین اعتصامی

MēLįKąღ · 10/6/24

-FãTéMęH- گفت:
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست

- پروین اعتصامی

چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر
دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

ناظر آزمایشی کتاب

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ویژه انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین