- عضویت
- 18/3/18
- ارسال ها
- 1,878
- امتیاز واکنش
- 18,048
- امتیاز
- 428
- محل سکونت
- Tabriz
- زمان حضور
- 38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب اتاق شماره ۶ اثر داستاننویس و نمایشنامهنویس روسی آنتوان چخوف است که در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی خلق کرد. چخوف را مهمترین نویسنده در زمینه داستان کوتاه میدانند و وی را پس از شکسپیر، بزرگترین نمایشنامهنویس نیز میدانند. چخوف در ۴۴سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
اتاق شماره ۶ مقوله رنج و شیوه برخورد با آن را در میان گفتگوهای بین یک بیمار روانی به نام ایوان دمیتریچ، و دکترِ او، آندره یفیمیچ را از دو دیدگاه متفاوت بررسی میکند.
در نگاه اول اینطور به نظر میرسد که قصد چخوف بررسی دنیای پیچیده بیماران روحی است ولی با نگاهی عمیقتر میبینیم که او در واقع زوال روحی و اجتماعی در زندگی مردم روسیه را تصویر میکند. انسانهایی که جامعه اجازه نمیدهد به رشد و بالندگی برسند و این توصیفات چقدر برای ما ملموس و آشناست.
کتاب اتاق شماره ۶ به جز چند نقد منفی، همواره نقدهای مثبت دریافت کرده است و همگان آن را ستودهاند. این کتاب در زمان حیات خود چخوف به زبانهای انگلیسی، بلغاری، مجار، دانمارکی، آلمانی، نروژی، صربی، فنلاندی، فرانسوی، چک، سوئدی و لهستانی ترجمه شد.
خلاصه کتاب اتاق شماره ۶
اینجا محیط یک تیمارستان است که وضعیت خوبی ندارد، در اتاق شماره ۶ ما با پنج بیمار روانی روبهرو هستیم که در ابتدا وضعیت روحی هرکدام برای ما به طور مختصر شرح داده میشود. برای مثال نفر اول مرد قد بلندی است که دائم به یک نقطه خیره میماند و سر میجنباند، یا وارد هیچ گفتگویی نمیشود، کوچکترین سخنی نمیگوید و کاملا به شکل ماشینوار هرزمان که به او غذا بدهند، غذایش را میخورد. همین و نه چیزی بیشتر.
نفر دوم پیرمرد کوچک اندامی است به نام مایسیکا که همیشه زیر لـ*ـب آواز میخواند و از یک پنجره به سمت پنجرهای دیگر میدود و نوعی خوشحالی بچگانه دائما با اوست. مایسیکا از زمانی که کارگاه کلاهدوزیاش در آتش سوخته، راهش به اینجا کشیده شده است.
نفر سوم ایوان است، تمام داستان روی او متمرکز شده که در ادامه وضعیت او را مفصلتر شرح میدهیم.
نفر چهارمِ این اتاق دهقانی است بسیار پرور و شلخته، مدتهاست که به طور کلی توانایی فکر و احساسش را از دست داده، پرستاری که مسئول جمع و جور کردن اوست او را به باد کتک میگیرد، اما او نه تکان میخورد و نه حتی برای لحظهای، حالت چهره خشکش تغییر میکند.
آخرین ساکن اتاق شماره ۶ مرد لاغری است که بسیار آرام است، او همیشه زیر بالشش و همینطور در مشتش چیزی را قایم میکند و به کسی نشان نمیدهد، مثل رازی بزرگ که باید آن را همیشه در سـ*ـینه نگه دارد.
و اما همانطور که گفتیم، تمرکز داستان روی بیمار سوم، یعنی ایوان دمیتریچ گروموف قرار گرفته است. او ۳۳ سال دارد، و قبلا مامور اجرای دادگاه و دبیر فرمانداری بوده و دائما دچار این توهم است که دارند تعقیبش میکنند و ممکن است هر لحظه او را دستگیر کنند. بدون اینکه جرمی را مرتکب شده باشد. به ندرت می نشیند، دائما در اضطرابی تمام نشدنی راه می رود و گوش هایش را تیز می کند، به محض اینکه صدایی بشنود هراس او را برمیدارد که مبادا دنبال او آمده باشند. او خود را بدون هیچ دلیل منطقیای محکوم میداند. ایوان در کودکی پدر و مادر خود را از دست داده به فقر و بیماری و فلاکتهای متفاوتی مبتلا شده و همین موضوعات باعث شده تا خود را مشغول بلعیدن کتابها به دور از اجتماع کند.
اما توهمات او از روزی شروع شده که به طور اتفاقی هنگام پیادهروی از کنار دو پلیس که دزدی را دستگیر کرده بودند میگذرد و ناگهان دچار این اضطراب میشود که مگر چقدر دور از ذهن است که روزی خود او هم به سرنوشت همین دزد دچار شود و زنجیر به دست در گوشهای از کوچه گیر دو مامور بیفتد؟ از همان روز این فکر او را راحت نمیگذارد. و حتی آنقدر به دستگیر شدن فکر میکند که برای خودش داستانهای جنایی که خود او در آنها گناهکار است میسازد، در ذهنش، خودش را قاتل و جانی و دزد و هزار نوع مجرم میداند. تا حدی که دیگر خودش هم عمیقا باورش میشود که مجرم است و بالاخره روزی او را دستگیر خواهند کرد. حالا او را در اتاق ۶ تیمارستان بسـ*ـتری کردهاند و دکتر آندری یفیمیچ مشغول درمان اوست.
دکتر آندره یفیمیچ مسئول اتاق شماره ۶ در تیمارستان است، اما او در این تیمارستان مسئولیت ۵ بیمار را به عهده دارد. آندره یفیمیچ در جوانی به علوم دینی بسیار علاقهمند بود؛ ولی به دلیل مخالفت پدرش، در رشته پزشکی تحصیل کرد. دکتر یفیمیچ به این بیمار نزدیک میشود و پای صحبت او مینشیند. میتوان گفت آنها با همدیگر درد دل میکنند و از رابـ*ـطه دکتر و بیمار خارج شدهاند.
اندره انسانی به شدت منزوی است که سالهاست با کتابهایش زندگی میکند و هیچ هم صحبتی ندارد، او به واسطه مطالعه زیادش درگیر دغدغههای فلسفی زیادی شده و می شود در یک کلام گفت که او انسانی فلسفهباف است. دکتر از میان همه بیمارانش، جذب ایوان و شخصیتش میشود، دلش میخواهد هر روز به او سر بزند و با او همکلام شود. در واقع از دید دکتر، ایوان تنها انسان عاقلی است که میشود با او چند کلام حرف حساب زد.
روزی که یک دکتر جدید وارد تیمارستان میشود، دکتر یفیمیچ را در حال گفتوگویی گرم با بیمار اتاق شماره ۶ میبیند و به این شک دچار میشود که ممکن است خود دکتر یفیمیچ نیز دیوانه شده باشد. از این رو مسئولان دکتر یفیمیچ را به بهانهای فرامیخوانند و از او سوالهایی میکند تا ببیند آیا دکتر یفیمیچ هنوز هوش و حواس درست دارد یا نه. اتفاقات اصلی کتاب را میتوان از اینجا به بعد شاهد بود.
به طور کلی کتاب، رنج را مورد بررسی قرار داده است. اینکه رنج چیست و برخورد بشر با رنج باید چگونه باشد. اگر رنج انسان را به سوی تکامل هدایت میکند و لازمه بشر است پس چرا باید به کمک دارو یا هر عامل دیگری، از رنج و درد کاست؟ آیا اگر از زندگی انسان، رنج را حذف کنیم، سطح و ارزش زندگیاش در حد زندگی یک آمیب (تک سلولی) پایین میآید؟
انجمن رمان نویسی
رمان98
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
معرفی کتاب اتاق شماره ۶ | آنتوان چخوف
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: