- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مجموعه داستان های کوتاه کتاب مرخصی عاشقانه اثر دوروتی پارکر روایتگر حضور زنان در جامعه است، حضوری که همیشه پر رنگ، اما منفعلانه و احساساتی و وابسته و دنباله روی حضور مردان است.
پارکر در کتاب مرخصی عاشقانه (The Sexes) با زبان طنز و گزنده ی خود، نقاط ضعف شخصیت های زن داستان را به تصویر می کشد و برای تاثیر گذاری بیش تر داستان ها را در فضائی رئالیستی و با کم ترین حاشیه پردازی روایت می کند. داستان ها به خصوص داستان اول بیش تر به یک نمایش نامه ی کوتاه شبیه است؛ شاید بتوان گفت که در مجموعه ی حاضر تجربه ی نمایشنامه نویسی دوروتی پارکر بیش تر از جنبه ی شاعرانه اش بر داستان ها تأثیرگذار بوده است.
دوروتی پارکر در 22 آگوست 1893 در وست اند نیوجرسی به دنیا آمد. پارکر در 7 ژوئن سال 1967 تک و تنها در هتل نیویورک که آخرین خانه اش شده بود از دنیا رفت. مجموعه داستان های کوتاه این کتاب روایتگر حضور زنان در جامعه است حضوری که همیشه پررنگ اما منفعلانه و احساساتی و وابسته و دنباله روی حضور مردان است. پارکر به زبان طنز و گزنده خودنقاط ضعف شخصیت های زن داستان را به تصویر می کشد و برای تاثیرگذاری بیشتر داستان ها رادر فضایی رئالیستی و با کمترین حاشیه پردازی روایت می کند.
بخشی از این کتاب
مرد جوان کراوات زیبایی بسته بود. با عصبانیت به مبل نگاهی انداخت؛جایی که دختر با لباس حاشیه دوزی اش نشسته بود و مشغول وارسی دستمال اش بود. به احتمال زیاد، این نخستین بار بود که این لباس را می دید؛چون نوع جنس دستمال، توجه او را جلب کرده بود، و البته شکل و کارهایی که می شد با آن انجام داد. مرد بی آن که نیازی باشد یا موفقیتی به همراه داشته باشد، گلویش را با صدای آرامی صاف کرد و لبخندی بر ل**ب نشاند.
« سیگار می خوای؟ »
دختر گفت: « نه، متشکرم. خیلی خیلی ممنونم. »
« اوه متاسفم، من فقط از این نوع سیگار دارم. تو خودت سیگار نداری؟ »
دختر گفت: « نمی دونم. احتمالا دارم. مرسی. »
مرد گفت: « منظورم اینه، اگه نداری من می تونم سریع برم برات از دکه بگیرم. »
« اوه، متشکرم، اما من نمی خوام تو این مسیر رو واسه یه سیگار بری. » و ادامه داد: « فکر می کنم این برای آدمی به زیبایی شما خیلی بده»
« محض رضای خدا، می شه فکرکردن در مورد من رو کنار بذاری؟ »
زن گفت: « واقعا، من فکر نمی کنم چیز بی راهی گفته باشم. من واقعا ناراحت می شم اگر احساسات تو رو جریحه دار کنم. می دونم که چه جور رفتاری ممکنه به عواطف تو لطمه بزنه، اما مطمئن باش که نمی دونستم که گفتن « متشکرم » به یه نفر توهین محسوب می شه. این روش من نیست که به صرف این که به مردم گفتم « متشکرم » باعث بشه اونا عزیز من باشن. »
مرد گفت: « مگه من عزیز تو نبودم؟ »
دختر گفت: « آه. نبودی؟ نمی دونم. »
« خدای من. تمام چیزی که به تو گفتم، این بود که به سادگی ازت پرسیدم اگر نمی تونی بری سیگار بگیری، من این کار رو برات انجام بدم. آیا این باعث می شه که این قدر جاروجنجال راه بندازیم؟ »
« کی جار و جنجال راه انداخته؟ » دختر ادامه داد: « مطمئنم که گفتن این که نمی خوام تو این مسیر رو برای هیچ طی بکنی، جرم نیست. می ترسم که واقعا احمق یا چیزی شبیه این شده باشم. »
****
برای نگاه داشتن چیزی، باید مراقب آن باشی. به علاوه باید بدانی که آن چیز به چه نوع مراقبتی نیاز دارد. آن زن می توانست آن را انجام دهد. او تمام این مدت این کار را انجام داده بود، با نوشتن نامه برای شوهرش. باید قواعدی در این موضوع می آموخت، و اولین آن ها سخت ترین آن ها بود: هیچ گاه به او نگو که انتظار داری به تو چه بگوید. هرگز به او نگو که تا چه حد دلتنگ اش شده ای و چه طور هر روزی که می گذرد سخت تر از روز قبل است. داستان های زیبا، نه الزاما مبتکرانه، اما جذاب و هیجان انگیز. او را با حسرت قلب وفادارت مسحور نکن، زیرا او شوهر توست، مرد تو، عشق تو. اما تو به خاطر هیچ کدام از این ها نمی نویسی، تو برای یک سرباز نامه می نویسی.
پارکر در کتاب مرخصی عاشقانه (The Sexes) با زبان طنز و گزنده ی خود، نقاط ضعف شخصیت های زن داستان را به تصویر می کشد و برای تاثیر گذاری بیش تر داستان ها را در فضائی رئالیستی و با کم ترین حاشیه پردازی روایت می کند. داستان ها به خصوص داستان اول بیش تر به یک نمایش نامه ی کوتاه شبیه است؛ شاید بتوان گفت که در مجموعه ی حاضر تجربه ی نمایشنامه نویسی دوروتی پارکر بیش تر از جنبه ی شاعرانه اش بر داستان ها تأثیرگذار بوده است.
دوروتی پارکر در 22 آگوست 1893 در وست اند نیوجرسی به دنیا آمد. پارکر در 7 ژوئن سال 1967 تک و تنها در هتل نیویورک که آخرین خانه اش شده بود از دنیا رفت. مجموعه داستان های کوتاه این کتاب روایتگر حضور زنان در جامعه است حضوری که همیشه پررنگ اما منفعلانه و احساساتی و وابسته و دنباله روی حضور مردان است. پارکر به زبان طنز و گزنده خودنقاط ضعف شخصیت های زن داستان را به تصویر می کشد و برای تاثیرگذاری بیشتر داستان ها رادر فضایی رئالیستی و با کمترین حاشیه پردازی روایت می کند.
بخشی از این کتاب
مرد جوان کراوات زیبایی بسته بود. با عصبانیت به مبل نگاهی انداخت؛جایی که دختر با لباس حاشیه دوزی اش نشسته بود و مشغول وارسی دستمال اش بود. به احتمال زیاد، این نخستین بار بود که این لباس را می دید؛چون نوع جنس دستمال، توجه او را جلب کرده بود، و البته شکل و کارهایی که می شد با آن انجام داد. مرد بی آن که نیازی باشد یا موفقیتی به همراه داشته باشد، گلویش را با صدای آرامی صاف کرد و لبخندی بر ل**ب نشاند.
« سیگار می خوای؟ »
دختر گفت: « نه، متشکرم. خیلی خیلی ممنونم. »
« اوه متاسفم، من فقط از این نوع سیگار دارم. تو خودت سیگار نداری؟ »
دختر گفت: « نمی دونم. احتمالا دارم. مرسی. »
مرد گفت: « منظورم اینه، اگه نداری من می تونم سریع برم برات از دکه بگیرم. »
« اوه، متشکرم، اما من نمی خوام تو این مسیر رو واسه یه سیگار بری. » و ادامه داد: « فکر می کنم این برای آدمی به زیبایی شما خیلی بده»
« محض رضای خدا، می شه فکرکردن در مورد من رو کنار بذاری؟ »
زن گفت: « واقعا، من فکر نمی کنم چیز بی راهی گفته باشم. من واقعا ناراحت می شم اگر احساسات تو رو جریحه دار کنم. می دونم که چه جور رفتاری ممکنه به عواطف تو لطمه بزنه، اما مطمئن باش که نمی دونستم که گفتن « متشکرم » به یه نفر توهین محسوب می شه. این روش من نیست که به صرف این که به مردم گفتم « متشکرم » باعث بشه اونا عزیز من باشن. »
مرد گفت: « مگه من عزیز تو نبودم؟ »
دختر گفت: « آه. نبودی؟ نمی دونم. »
« خدای من. تمام چیزی که به تو گفتم، این بود که به سادگی ازت پرسیدم اگر نمی تونی بری سیگار بگیری، من این کار رو برات انجام بدم. آیا این باعث می شه که این قدر جاروجنجال راه بندازیم؟ »
« کی جار و جنجال راه انداخته؟ » دختر ادامه داد: « مطمئنم که گفتن این که نمی خوام تو این مسیر رو برای هیچ طی بکنی، جرم نیست. می ترسم که واقعا احمق یا چیزی شبیه این شده باشم. »
****
برای نگاه داشتن چیزی، باید مراقب آن باشی. به علاوه باید بدانی که آن چیز به چه نوع مراقبتی نیاز دارد. آن زن می توانست آن را انجام دهد. او تمام این مدت این کار را انجام داده بود، با نوشتن نامه برای شوهرش. باید قواعدی در این موضوع می آموخت، و اولین آن ها سخت ترین آن ها بود: هیچ گاه به او نگو که انتظار داری به تو چه بگوید. هرگز به او نگو که تا چه حد دلتنگ اش شده ای و چه طور هر روزی که می گذرد سخت تر از روز قبل است. داستان های زیبا، نه الزاما مبتکرانه، اما جذاب و هیجان انگیز. او را با حسرت قلب وفادارت مسحور نکن، زیرا او شوهر توست، مرد تو، عشق تو. اما تو به خاطر هیچ کدام از این ها نمی نویسی، تو برای یک سرباز نامه می نویسی.
معرفی کتاب مرخصی عاشقانه | دوروتی پارکر
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: