خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب ما تمامش می‌کنیم با عنوان اصلی It ends with us اثری از کالین هوور نویسنده آمریکایی است. کالین هوور اولین رمانش را در سال ۲۰۱۲ منتشر کرد و بعد از آن، تمام رمان‌هایش جزء کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز شدند.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب ما تمامش می‌کنیم آمده است:
کالین هوور با این رمان جسورانه و کاملا منحصر به فرد، داستانی را روایت می‌کند از عشقی فراموش‌ناشدنی که ناچار باید بیشترین بها را برای آن پرداخت.
رسانه‌ها و نویسندگان درباره این رمان نظرات مختلفی ارائه داده‌اند. یو‌اس‌ای تودی درباره این رمان می‌نویسد: «داستانی دلچسب و لطیف که از یادها نمی‌رود. از آن نوع کتاب‌هایی که به یادگار خواهد ماند.» بوک لیست می‌نویسد: «رمانی جسورانه و جذاب که احساس را درگیر می‌کند. حتی وقتی هوور امید می‌دهد، قدرت و رنج رابـ*ـطه، همراه مخاطب می‌ماند.» کامی گارسیا نیز درباره ما تمامش می‌کنیم نوشته است: «کالین هوور به مخاطبش یادآوری می‌کند که عشق، شکننده و آمیخته با شهامت، امید و اشک است. هر دل‌شکسته‌ای باید این کتاب را بخواند.» و در نهایت سارا پیکانن، نویسنده رمان پرفروش بین‌المللی همسایگان بی‌عیب و نقص نوشته است: «ما تمامش می‌کنیم یک داستان عاشقانه معمولی نیست. این کتاب قلبتان را می‌شکند و همزمان، آن را از امید لبریز می‌کند. تا انتهای داستان، در میان گریه خواهید خندید.»
خلاصه رمان ما تمامش می‌کنیم
روی جلد کتاب جمله‌ای آمده است که شاید همین جمله خلاصه‌ای کامل از داستان کتاب باشد. جمله‌ای که چنین است: «گاهی اوقات، کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت می‌دهد.»
داستان این کتاب درباره لیلی، دختری ۲۳ ساله است که رابـ*ـطه‌ای پیچیده با پدرش داشته و اکنون که او از دنیا رفته است، به درخواست مادرش باید در مراسم تشییع جنازه سخنرانی کند. لیلی درباره پدرش می‌گوید: «به عنوان دخترش، دوستش داشتم اما به عنوان یه انسان، ازش متنفر بودم.» و دلیل تنفر لیلی از پدرش این بود که او وقتی عصبانی می‌شد، مادرش را کتک می‌زد. البته پدرش بعد از آن تلاش می‌کرد تا کارش را جبران کند اما موضوع اصلی همچنان پابرجاست و این موضوع روی لیلی تاثیر زیادی می‌گذارد.
بعد از سخنرانی در مراسم تشییع جنازه، لیلی احساس بدی پیدا می‌کند، و برای تخلیه احساساتش به پشت‌بام خانه‌ای پناه می‌برد. لیلی روی لبه پشت‌بام ایستاده و به پایین نگاه می‌کند. در مورد مرگ فکر می‌کند اما قصد خودکشی ندارد. در ادامه رایل کینکید که جراح مغز و اعصاب است به پشت‌بام می‌آید و وقتی می‌بیند دختری لبه ساختمان ایستاده است، فکر می‌کند دختر قصد خودکشی دارد و تلاش می‌کند با صحبت کردن او را از انجام هر کار احمقانه‌ای منصرف کند. لیلی هم که قصد انجام کار احمقانه‌ای ندارد گفت‌وگو با رایل را آغاز می‌کند و همین دیدار عجیب در پشت‌بام خانه‌ای در بـ*ـو*ستون شروع یک رابـ*ـطه عاشقانه و پیچیده است.
نه لیلی و نه رایل هیچکدام فکر نمی‌کردند که اتفاق خاصی میان آن‌ها رخ داده باشد اما وقتی دوباره همدیگر را ملاقات می‌کنند احساسی در درون آن‌ها به وجود می‌آید و…
«یکی دو ماه آینده، مهم‌ترین زمان در آینده‌ی شغلی منه. باید تمرکز داشته باشم. دوره‌ی رزیدنتی من تموم می‌شه و بعد باید بشینم برای امتحاناتم درس بخونم.» در اتاق نشیمن راه می‌رود و دیوانه‌وار با دست‌هایش حرف می‌زند. «اما تمام هفته‌ی گذشته، فکر تو زندگیمو جهنم کرده. اصلا نتونستم تو رو از فکرم بیرون کنم؛ سر کار، تو خونه. همش به این فکر می‌کنم که وقتی نزدیک توئم، چقدر شیفته‌ت هستم.» (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۸۱)
با جلو رفتن این قسمت از داستان و نزدیک شدن لیلی و رایل به همدیگر، لیلی خاطرات گذشته خود را نیز مرور می‌کند. خاطرات شیرینی که در آن عاشق پسر دیگری به اسم اتلس بود.
وقتی لیلی با رایل وارد رابـ*ـطه می‌شود، ناگهان زندگی برایش آن‌قدر زیبا می‌شود که باور کردنی نیست اما وقتی دغدغه‌های مربوط به رابـ*ـطه‌ای جدید، ذهن او را به خود مشغول می‌کند، خاطرات گذشته و اولین عشقش او را درگیر خود می‌کند. اتلس در گذشته با لیلی نقاط مشترک زیادی داشته و از او محافظت می‌کرد. وقتی لیلی ناگهان دوباره اتلس را می‌بیند، رابـ*ـطه او با رایل مورد تهدید قرار می‌گیرد اما…

درباره رمان ما تمامش می‌کنیم
نویسنده در این کتاب نکته‌ای اساسی را هدف قرار داده است. کالین هوور تلاش دارد که به خواننده یاد دهد که گذشته‌ها و الگوهایی قبلی اهمیتی ندارد و ما باید گرفتار آن‌ها نشویم. هرکسی حق دارد که برای آینده خود تصمیم بگیرد. البته این تصمیم همیشه راحت نخواهد بود اما اگر خود را نجات ندهیم و تمامش نکنیم بدون تردید زندگی سخت و سخت‌تر خواهد شد.
وارد شدن در یک رابـ*ـطه عاشقانه همیشه مسئولیت زیادی به همراه دارد و هر کدام از طرفین باید شرایط طرف مقابل را نیز در نظر داشته باشد. حال در این رابـ*ـطه اگر شما بیشتر از طرف مقابل عاشق باشید ممکن است به خاطر او هر کاری انجام دهید و مهم نیست که چقدر شرایط سخت شود، شما در این رابـ*ـطه می‌مانید چون عاشق هستید. اما تا کجا باید ادامه داد؟ این کتاب شاید بتواند پاسخ مناسبی به این سوال بدهد.
به عقیده من شخصیت مادر لیلی یکی از نقاط قوت کتاب بود. شخصیتی که در ابتدا به نظر می‌رسد از نظر فکری فاصله زیادی با لیلی دارد و چیزی از دغدغه‌های فکر او نمی‌داند. به نظر می‌رسد مادر و دختر از دو دنیای کاملا متفاوت هستند اما حمایت معنوی مادر و حاضر بودن او در شرایط سخت همیشه باعث قوت قلب لیلی است. این حمایت در حساس‌ترین لحظه رمان باعث می‌شود خواننده اصل مطلب را به خوبی درک کند.
اما به طور کلی نباید از این کتاب انتظار زیادی داشته باشید. مسائلی که در کتاب مطرح می‌شوند مهم هستند اما قلم نویسنده آن‌ طور که باید خوب نیست و مخاطب جدی شگفت‌زده نمی‌شود. پیشنهاد می‌کنم اگر به رمان‌هایی در سبک رمان من پیش از تو و یا رمان احتمال عشق در نگاه اول علاقه دارید این کتاب را نیز بخوانید. همچنین این کتاب برای نوجوانانی که تازه کتاب‌خوانی را شروع کرده‌اند می‌تواند گزینه مناسبی برای مطالعه باشید.

جملاتی از متن کتاب ما تمامش می‌کنیم
در مورد دیگران فکر می‌کنم و اینکه در نهایت، چظور تصمیم می‌گیرند به زندگیشان پایان بدهند. آیا بعدا برای این تصمیمشان تاسف می‌خورند؟ حتما درست پس از آنکه اقدام به این کار می‌کنند و یک لحظه پس از آنکه کار شروع می‌شود، هنگام سقوط آزاد سریع، کمی احساس پشیمانی می‌کنند. آیا در حالی که زمین به سرعت به طرفشان می‌آید، به زمین نگاه می‌کنند و می‌گویند: «عجب گندی زدم. چه فکر مزخرفی بود؟» (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۹)
قبلا بهترین روش تخلیه‌ی خشم برای من باغبانی بود. هر وقت دچار استرس می‌شدم، به حیاط خلوت می‌رفتم و هر گیاه هرزی پیدا می‌کردم، بیرون می‌کشیدم. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۱۳)
یه بار، یکی به من گفت که چیزی به اسم آدم بد وجود نداره؛ همه‌ی ما آدمایی هستیم که گاهی اوقات، کارای بد انجام می‌دیم. این حرف برای همیشه تو ذهن من مونده، برای اینکه حقیقت داره. همه‌ی ما، تو وجودمون یک کمی خوبی و بدی داریم. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۵۶)
سرم را تکان می‌دهم و همان‌طور که صدایم را پایین می‌آورم، می‌گویم: «متوجه نمی‌شی، مگه نه؟» در حال حاضر، شکست‌خورده‌تر از آنم که بتوانم به فریاد زدن بر سر او ادامه بدهم. «رایل، من دوستت دارم. شاید اگه چند ماه پیش بود، می‌تونستیم به همین روابط سرسری ادامه بدیم. تو می‌تونستی بری و منم به راحتی می‌تونستم برم سر زندگیم اما موضوع مال چند ماه پیش نیست. تو خیلی صبر کردی و اجزای زیادی از من، تو وجودت انباشته شده. پس لطفا منو بازی نده، عکس منو به دیوار آپارتمانت نزن و برام گل نفرست؛ چون وقتی این کارو می‌کنی، من احساس خوبی بهم دست نمی‌ده، رایل. این کارا منو آزار می‌ده.» (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۹۸)
نگران بودم که رابـ*ـطه با تو، به مسئولیت‌هام اضافه کنه. همه‌ی عمرم از این مسئله دوری می‌کردم. قبلا به اندازه کافی سختی کشیده بودم و دیدن تنشی که ازدواج پدر و مادرم براشون به وجود آورده بود و شکست بعضی از دوستام توی ازدواج، باعث شده بود اصلا حاضر نباشم، توی چنین روابطی نقشی داشته باشم. اما امشب متوجه شدم که خیلی از آدما دارن اون کارو اشتباه انجام می‌دن. چون اتفاقی که داره بین ما می‌افته، شبیه مسئولیت نیست. احساس می‌کنم مثل یه پاداشه و من در حالی به خواب می‌رم که فکر می‌کنم چی کار کردم که سزاوار چنین پاداشی بودم. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۱۶۶)
همه‌ی انسان‌ها اشتباه می‌کنند. چیزی که شخصیت ما را می‌سازد، اشتباهات ما نیست، بلکه نحوه‌ی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آن‌ها، به جای توجیه‌تراشی است. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۱۹۲)
شاید دوست داشتن، چیزی نیست که یک چرخه‌ی کامل باشد و به سرانجام برسد؛ شاید چیزی است دارای افت و خیز و زیر و بم، درست مثل آدم‌هایی که در زندگیمان با آن‌ها برخورد می‌کنیم. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۲۲۰)
هر انسانی سزاوار آن است که به او فرصت دوباره‌ای داده شود؛ به‌خصوص کسانی که برایمان از هر کس دیگری عزیزتر هستند. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۲۵۳)
چشم‌هایش پر از غم می‌شود و همین موجب می‌شود بفهمم که در حال حاضر، رفتن بهترین کار است. هیچ‌کدام از ما، یکدیگر را از فکرمان بیرون نکرده‌ایم و نمی‌دانم هرگز این کار را خواهیم کرد یا نه. دارم به این فکر می‌افتم که فراموشی، یک تصور غلط است و بودن در اینجا، در زمانی که من هنوز دارم به اتفاقاتی که در زندگی‌ام افتاده است، فکر می‌کنم، اوضاع را برایم بدتر می‌کند. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۳۱۷)
الگوها وجود دارند زیرا شکستن آن‌ها دردناک است. برای تغییر الگویی که به آن عادت داریم، به توانایی تحمل رنج و شجاعت خیلی زیادی نیاز است. گاهی اوقات، به نظر می‌رسد ادامه‌ی همان روال همیشگی، آسان‌تر از روبه‌رو شدن با ترسی شبیه آن است که بالا بپریم در حالی که احتمال دارد دیگر روی پاهایمان فرود نیاییم. مادرم این روال را ادامه داد. من آن را ادامه دادم. اما حالا ما تمامش می‌کنیم. (کتاب ما تمامش می‌کنیم – صفحه ۳۷۴)



معرفی کتاب ما تمامش می‌کنیم | کالین هوور

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Setareh7
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا