دلنوشته من عروس او شدم | ASaLi_Nh8ay کاربر انجمن رمان ٩٨

ASaLi_Nh8ay · 26/2/20

به‌نام او
نام دلنوشته: من عروس او شدم.
نام نویسنده: ASaLi_Nh8ay
نام ویراستار: Narges_Alioghli
چه زیباست!
لبخند‌هایمان را ‌می‌گویم که از اعماق وجودمان ریشه می‌گیرد.
لبخندهای عاشقانه‌ی من و مهربانم.
چه زیباست!
لباس‌هایمان را می‌گویم که در آن محشر شده‌ایم و همه ما را با انگشت نشان می‌دهند.
لباس سفید رنگ بر تن من که نشان می‌دهد من عروسِ دامادم هستم.
کت و شلواری مردانه بر تن او که نشان می‌دهد او داماد من است.
حقیقت این است؛ من عروس او شدم.
آری، عروس او...

مشاهده پیوست 14740

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | دانلود رمان

نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

roman98.com

انجمن رمان نویسی

ASaLi_Nh8ay · 26/2/20

عشق میان من و تو زیباست.
اما سوالاتی همواره افکارم را بهم می‌ریزد. سوالاتی که یک ظن باطن بیش نیستند.
من عروس تو و تو داماد من می‌شوی؟
این عشق تا کجا ادامه خواهد داشت؟
لبخندت مرا آگاه می‌کند و باز منکر افکار تهی‌ام می‌شوم.

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

ASaLi_Nh8ay · 26/2/20

آرام پشت به پشت او می‌نشینم و آسمان را می‌نگرم.
آسمانی که اکنون پر ستاره است و مهتاب در میانشان خودنمایی می‌کند.
ستارگان رو به ما چشمک می‌زنند
و ما برای هم هستیم.
چه کسی می‌تواند این موضوع را انکار کند؟

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

ASaLi_Nh8ay · 26/2/20

وجودت از آن من است.
سخنی باقی می‌ماند؟
نه!
دستان ما در دست هم‌ قفل شده است و جدا نشدنی‌ است.
قلب من به احترام تو قفل است تا مبادا هوایی شود
و قلب تو برای من است، فقط برای من.

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

ASaLi_Nh8ay · 26/2/20

پشتم گرم است به تو.
دوباره گرمای دستانت را، که حصارم کرده‌‌ای، احساس می‌کنم. گرمایی شیرین است.
شیرینی‌ای که قادر نیستم وصفش کنم.

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

ASaLi_Nh8ay · 5/3/20

***
هوا تاریک بود اما مهتاب چمن‌زار را روشن کرده بود.
من می‌دویدم و او نیز به دنبال من می‌دوید.
دویدین در کنار تو،
بازی‌های بچگانه با تو
و حتی نفس کشیدن در هوای تو
چقدر برایم شیرین بود...

ASaLi_Nh8ay · 5/3/20

***
دست من هنگامی که در حصار دست توست؛ تنها لقب زیبایی برازنده‌اش است.
افسوس که دستانم توانی برای توصیف ندارد؛ وگرنه قلم و کاغذ را به دست می‌گرفتم و داستان‌هایی خلق می‌کردم.
افسوس که ناتوانم...

ASaLi_Nh8ay · 5/3/20

***
تو فقط نامم را صدا بزن.
نه یک بار و نه دو بار، بلکه هزاران بار.
فقط مرا بخوان!
هر لحظه مرا بخوان تا کارخانه‌های قندسازیِ دلم که مدتی‌ است از کار افتاده‌اند، دوباره فعال شوند.
آری، فقط مرا بخوان!

ASaLi_Nh8ay · 5/3/20

زمان می‌گذرد و من در عمق چشمانت غرق می‌شوم.
خدا می‌داند بارها چنان در چشمانت غرق شده‌ام که به سختی راه گریز را یافته‌ام.
چشمانت چون دریا آبی نیست؛
اما مرا غرق در خودش کرد...

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

ASaLi_Nh8ay · 5/3/20

گویا به هم زنجیره شده‌ایم.
دوست دارم این حس شیرینی که میانمان موج می‌زند!
دوست دارم سرنوشتی که در انتظارمان است!
و دوست دارم تو و خودم را!

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین