- عضویت
- 21/4/19
- ارسال ها
- 5,684
- امتیاز واکنش
- 25,043
- امتیاز
- 473
- زمان حضور
- 82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعدها این را فهمیدم. بعدها که همراه عشق، هراس هم آمد. فهمیدم که روی دیگر عشق مرگ است، اندوه است. وقتی اتصال پیدا کردم هراس هم به همراهش آمد. مرگ را هم در نزدیکیها حس میکردم. از خواص دل سپردن است در این ملک که فنا و ویرانی بسیار دیده، بالا و نشیب و بدعهدی ایام را. (کتاب شکوفههای عناب – صفحه ۱۱)
***
تا آن زمان از دنیا هیچ ندیده بودم به جز چند کوچهی خاکی محله و چند خانهی اربابی که در آنها کار کرده بودیم. حالا شهر فرنگی پیش رویم بود پُر از تصاویر سیاه و خاکستری اما نه سفید. اواخر فقر. انتهای ناامیدی به همراه اندکی امید. ته رذالت که در آن، گاه معصومیت هم میدیدی. پایان آدمیت، گرچه فریبنده و بزک کرده اما چرک. (کتاب شکوفههای عناب – صفحه ۵۷)
***
تا آن زمان از دنیا هیچ ندیده بودم به جز چند کوچهی خاکی محله و چند خانهی اربابی که در آنها کار کرده بودیم. حالا شهر فرنگی پیش رویم بود پُر از تصاویر سیاه و خاکستری اما نه سفید. اواخر فقر. انتهای ناامیدی به همراه اندکی امید. ته رذالت که در آن، گاه معصومیت هم میدیدی. پایان آدمیت، گرچه فریبنده و بزک کرده اما چرک. (کتاب شکوفههای عناب – صفحه ۵۷)
شکوفههای عناب | رضا جولایی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com