خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
فریدون وقتی ویران شدن عشق‌ها را می‌دید، به گووند می‌گفت: «استاد، گنـ*ـاه ما این است که چیز بیشتری از عشق می‌خواهیم. می‌خواهیم عشق پل میان ما و خدا باشد، پل میان ما و میهن… عشق رستگارکننده‌ی ما باشد از بیزاری شهرها، از سردی ادیان، از خستگی درون کشتزارها و کارگاه‌ها، از دربه‌در شدن‌مان در دنیا، از بیگانگی و حاشیه‌نشین بودن‌مان در جهان… می‌خواهیم عشق به ما پر پرواز دهد، نیرو به ما بدهد، قدرت ابداع بدهد. اما عشق خودش در جهانی مثل جهان ما، در شهری که ما در کوچه‌ها و خیابان‌هایش بزرگ شده‌ایم، جز یک زندانی زخمی چیز دیگری نیست… جز زخمی بزرگ و پنهان که حتی جرات نمی‌کند خود را نشان بدهد چیز دیگری نیست… از هر جایی که پیدا شود به دام می‌افتد. اما نگاه کن، دنیا طوری مخلوقات و انسان‌ها و ملت‌ها را از هم جدا کرده است که عشق نمی‌تواند بار دیگر آن‌ها را به هم وصل کند. نگاه کن… استاد من برخی از افراد هرگز عاشق نبوده‌اند، ما فکر می‌کنند عاشق هستند. این زندگی را جهنم می‌کند. بعضی هم چنان انتظارات و امیدهایی به عشق دارند که عشق را همراه با خود ویران می‌کنند.» (رمان غروب پروانه – صفحه ۱۶۳)



غروب پروانه | بختیار علی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و ~ZaHrA~

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
او برای آن‌که آرزوی دخترها را بکشد می‌گفت: «بالاترین مرتبه‌ی ایمان، عبادت دائمی خدا نیست، بلکه کناره‌گیری از دنیاست.» (رمان غروب پروانه – صفحه ۴۶)
***
هیچ‌چیز زیباتر از تنها بودن در خاکی که خودت انتخاب می‌کنی نیست. (رمان غروب پروانه – صفحه ۶۷)



غروب پروانه | بختیار علی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و ~ZaHrA~

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
پروانه نمی‌فهمید چرا جهانی نیست که از همان ابتدا زیبا باشد؟! چطور شهری پیدا نمی‌شود که از همان ابتدای آفرینش با ظرافت درست شده باشد؟! چطور انسان‌هایی نیستند که از ازل آزاد باشند؟! (رمان غروب پروانه – صفحه ۱۲۹)
***
انسان همیشه عاشق همان کسی است که هرگز از رویاهایش بیرون نمی‌آید. (رمان غروب پروانه – صفحه ۱۶۲)



غروب پروانه | بختیار علی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و ~ZaHrA~

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من اکنون یک رزمنده‌ی نامدار برای وطنم هستم، اما این سرزمین از عشق بی‌فایده و کشته‌شده درست شده است. من به باور عجیبی رسیده‌ام، به این باور رسیده‌ام که در هر جایی عاشقی را آزاد کنم. من در این فکرم که گوشه‌ای پیدا کنم و مکانی بسازم تا بعضی عاشقان که جایی برای زندگی ندارند با هم آن‌جا بروند و زندگی کنند. (رمان غروب پروانه – صفحه ۸۱)



غروب پروانه | بختیار علی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و ~ZaHrA~

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
پروانه نمی‌فهمید چرا جهانی نیست که از همان ابتدا زیبا باشد؟! چطور شهری پیدا نمی‌شود که از همان ابتدای آفرینش با ظرافت درست شده باشد؟! چطور انسان‌هایی نیستند که از ازل آزاد باشند؟! (رمان غروب پروانه – صفحه ۱۲۹)
***
انسان همیشه عاشق همان کسی است که هرگز از رویاهایش بیرون نمی‌آید. (رمان غروب پروانه – صفحه ۱۶۲)



غروب پروانه | بختیار علی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و ~ZaHrA~

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرزی هست بین توبه کردن و خود را ویران کردن، مرزی باریک و نامریی. مرزی است که تنها یک روح باایمان واقعی پیدایش می‌کند. آن‌کس که آن مرز را نادیده بگیرد درون کفر سقوط می‌کند. منظور از توبه کردن افسار کردن روح و یاد گرفتن تسلیم است، نه خود را از بین بردن. فقط خدا خودش به تنهایی حق دارد روح‌هایی را که درست کرده به سوی خود ببرد. خودسوزی آرزویی شیطانی است. (رمان غروب پروانه – صفحه ۲۱۲)



غروب پروانه | بختیار علی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و ~ZaHrA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا