خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مشكلِ نسلِ ما
از حرف نزدن ها و تايپ كردن هاست!
از دلم برايت تنگ شده هايى كه فقط نوشته ميشوند!
از درد و دل هايى كه با چند صورتك سر و تهشان هم مى آيد!
از راحت حذف شدنِ آدمهايى كه،
انگار نه انگار تا همين ديروز برايشان ميمُرديم!
از تماسهايى كه
جايشان را داده اند به يك سرى صداى ضبط شده ى تكرارى
از دور هم جمع شدن هايى
كه سرمان را از گوشى بيرون نمى آوريم
از لـ*ـذت هايى كه ديگر از غذا خوردنمان،
از بيرون رفتنمان نمى بريم
ما نسل به اشتراك گذاشتن شده ايم
به اشتراك گذاشتنِ خودمان
واحساسمان
و احساسمان
و احساسمان...

#علی_قاضی_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بجاى اين همه نوشتن؛
كافى بود يك بار
قلم را زمين ميگذاشتى
عطرِ هميشگى ات را در هوا پخش ميكردى
موهايت را باز ميگذاشتى
و رنگِ محبوبِ من را به سر ميكشيدى...
راه مى افتادى در كوچه پس كوچه هاى شهر و
سراغم را از آدمها ميگرفتى...
براى خودت ميگويم
حيف نيست اينهمه عاشقانه
بى مخاطب
دست به دست بچرخد در شهر!؟

#علی_قاضی_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
عزیزِ جانم سلام
نمیدانم بخاطر مى آورى مرا یا نه!
آن روزها دبیرستانى بودیم که براى هم دلبرى میکردیم
عشقمان امروزى نبود
ما احساسمان را روى کاغذ براى هم مینوشتیم
قرارهایمان ایستگاهِ اتوبوسِ منتهى به مدرسه ات بود!
یادش بخیر جانم
از وقتى سوارِ اتوبوس میشدیم،
هفت ایستگاه فرصت داشتم تا
صورتِ معصومت را
موهاى پریشانِ از مقعنه بیرون ریخته ات را،
زل بزنم و گوشهایم شنواى وقایعِ روزَت باشد…
سالِ کنکور را یادت مى آید؟!
دلهره داشتم که مبادا دانشگاه رفتنت،
بشود کابوسِ شبهایم…
که مبادا اطرافت پر شود از آدمهایى
که دوست داشتن را از من بهتر بلد باشند!
همان هم شد
از فرداى کنکور دیگر نداشتمت…
اتوبوس،صداى خنده هاى من و تو را دیگر کم داشت
من میماندم هفت ایستگاهى که لحظه شمارى میکردم تمام شود
نمیدانم الان کجایى،
اما میدانم خانم “مهندسى” شدى براى خودت…
“مهندس” جانم؛
وقت کردى سرى به ایستگاهِ قرارهاىِ عاشقانه مان بزن!
روزَت مبارک!

#علی_قاضی_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
لطفاً سرتان به كار خودتان باشد!
اصلاً يكى دوست دارد با هزار قلم آرايش برود عزادارى!
يكى دوست دارد براى خودنمايى برود زير عَلَم!
ديگرى دوست دارد يخچالِ خانه اش را پُر كند از غذاى نذرى…
من و شما امّا خبر از درونِ آدمها نداريم
يك نفر آن بالا حواسش به همه چيز هست!

#علی_قاضی_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
هيچكس خودش را در هيچ رابـطه اى مقصر نميداند
همه ى ما آنقدر غرور داريم،
كه هميشه حق را به جانبِ خودمان ميدانيم
از نظر خودمان فرشتگانى هستيم،
كه داشتيم زندگيمان را ميكرديم
كه يك نفر آمد و ما را با خاك يكسان كرد و رفت…
داخلِ شعرها
داخلِ متنها
ميگرديم دنبالِ جمله اى كه طرف مقابل را بكوبد و
ما را مظلوم ترين آدمِ دنيا نشان دهد…
گاهى يادمان ميرود آدمى الان ميخواهيم سر به تنش نباشد، تا ديروز پُزَش را به عالم و آدم ميداديم!
كمى انصاف شايد…

#علی_قاضی_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
كرم است ديگر...
دستِ آدم نيست...
گاهى مى افتد به جانِ موبايلش و
تمامِ زير خاكى ها را مرور ميكند...
پاک ميكند تمامِ پيغامهايى را كه لبخند تلخ به همراه مى آورد...
پاک ميكند تمام شماره هايى كه بود و نبودشان ديگر مهم نيست...
پاک ميكند تمام عكسهايى كه ديگر جايى بينشان ندارى...
پاک مى...
پاک نميشود جانم...
بعضى چيزها...
طورى به خوردِ موبايلَت رفته،
كه اگر بخواهى هم پاک نميشود كه نميشود...
آنقَدَر ميماند تا جانَت را بگيرد...
گاهى خودَت هم كه نخواهى،
موبايلَت تو را پرت ميكند آنجا كه نبايد...!

#علی_قاضی_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli

BINA.A

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/6/20
ارسال ها
26
امتیاز واکنش
109
امتیاز
98
زمان حضور
9 ساعت 59 دقیقه
می‌شود نبود؟
یا می‌شود چشم‌ها را بست و آهسته مُرد؟
تا دوباره متولد شوم
و تو را جایی دیگر ببینم!
در جهانی دیگر،
و یا در جغرافیایی نزدیک به موهای تو...!
ولی می‌ترسم زبان هم را نفهمیم!
آن وقت تا بخواهم یاد بگیرم و تکرار کنم
"دوستت دارم"،
باز هم دیر شده باشد...


اشعار علی قاضی نظام

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
سرِ جنگ دارم هر سال با پاييز!
با پاييزى كه هواىِ دلبرانه اش بد جور هوايى ام مى كند
هواىِ تو مى افتد به دلم ...
دم و بازدم ام حتى اين روز ها فرق ميكند!
نفس هاى عميقى ميكشم و با " آه "،
حجم ريه هايى كه از نبودنت پر است را خالى ميكنم!
خدا كند،
يارى اگر داريد،
اگر هست!
قسمت ِ تان باشد ؛
همين پاييز
خدا كند" امّا...


#علي_قاضي_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
كاغذ و خودكارت رو بزار جلوت
آدمهاي زندگيت رو يكي يكي بنويس
اضافه كاري داره...خط بزن
حسادت ميكنه...خط بزن
خوبيهات به چشمش نمياد...خط بزن
جنس مخالف رو ترجيح ميده...خط بزن
هروقت تنها شد يادت ميفته...خط بزن
پشت سرت حرف ميزنه...خط بزن
مكث نكن،فقط خط بزن
از اين نترس كه تنها بشي
تنهايي شرف داره به حضورِ اين آدما تو زندگيت
شروع كن...
اضافي ها رو خط خطي كن...

#علي_قاضي_نظام


اشعار علی قاضی نظام

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا