خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
اوریل ولیکو مخترع ماشین های پرواز

او مهندسی رومانیایی و متولد سال ۱۸۸۲ میلادی بود. از کودکی به هوانوردی و پرواز علاقه داشت. این علاقه او را به سوی مرگ کشاند. ولیکو چند نسخه از ماشین های پرواز را طراحی کرد و به تجارب بسیاری دست یافت. او وقتی که داشت ولیکو ۲ را آزمایش می کرد، تعادلش را از دست داد و با کوه های کارپات (رشته کوه هایی در میان اروپای مرکزی و جنوبی) برخورد کرد و جان خود را از دست داد.


بزرگان تاریخ

 
  • تشکر
Reactions: Teori

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
آنتیوخوس پنجم (به یونانی: Αντίοχος Ε’ Ευπάτωρ)(۱۷۳-۱۶۲ (پیش از میلاد)) پادشاه سلوکی از ۱۶۴ تا سال مرگش بود. او زمانی که به پادشاهی رسید تنها نه سال داشت. او پسر آنتیوخوس چهارم بود. نیابت پادشاهی او با سردار سلوکی لوسیاس بود که هم درگیری‌هایی با دیگر سرداران داشت. از دیگرسو سنای روم دیمتریوس یکم پسر سلوکوس چهارم را که میرابر برحق تاج و تـ*ـخت بود را همچنان به عنوان گروگان نزد خود نگاه‌داشته‌بود. با رهاکردن او سنای روم به آسانی می‌توانست کنترل دولت سلوکی را به دست گیرد.

در زمان او شورش یهود با فشار سپاهیان سلوکی خاموش‌شد. روم نیز دست به تحرکاتی مرزی زد. سپس دیمتریوس از رم گریخت و خود را به سوریه رساند و پادشاه خواند. دیری نپایید که در ۱۶۲ آنتیوخوس پنجم به همراه پشتیبانش کشته‌شد.

آنتیوخوس دارای لقب اوپاتر Ευπάτωρ بود که در زبان یونانی معنای از یک پدر خوب را می‌دهد.


بزرگان تاریخ

 
  • تشکر
Reactions: Teori

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
آنتیوخوس چهارم اپیفانس (به یونانی: Ἀντίοχος Ἐπιφανὴς)(۲۱۵-۱۶۴ (پیش از میلاد)) پادشاه سلوکیان از ۱۷۵ تا زمان مرگش بود. لقب او اپیفانس در یونانی به معنای تجلّیِ خداوند می‌باشد.
او پسر آنتیوخوس سوم و برادر سلوکوس چهارم بود. نام راستینش مهرداد بود و نام آنتیوخوس را یا پس از نشستن بر تـ*ـخت یا پس از مرگ برادرش آنتیوخوس باید برگزیده‌باشد.

از رخدادهای مهم زمان فرمانرواییش لشکرکشیش به مصر بود که چیزی نمانده‌بود که آن سرزمین را به خاک سلوکی بپیوندد که با تهدید رومیان روبه‌رو شد و از پی‌گیری کار باز ماند. همچنین خاندان یهودی مکابیان در زمان او شوریدند.

واپسین سال‌های زندگی او در جنگ با اشکانیان گذشت. می‌نماید که او در برابر ایشان به کامیابی‌هایی رسیده‌باشد ولی با مرگ او بر اثر بیماری در ۱۶۴ پیش از زایش مسیح این پیروزی‌ها ناکام مانده‌است.

پادشاهی آنتیوخوس چهارم آغاز پایان نیرومندی سلوکیان بود. او که پادشاهی غاصب شمرده‌می‌شد پس از مرگ جانشینیش را به پسر خردسالش آنتیوخوس پنجم سپرد و این آغاز درگیری‌های درون‌دودمانی سلوکی بود.

در میان یهودیان آنتیوخوس چهره‌ای پست و تبه‌کارو آزارنده یهود شناخته‌می‌شود و هنوز هم پاره‌ای از آیین‌ها چون هانوکا در پیوند با اوست.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
آنتیوخوس دوم کوچکترین پسر آنتیوخوس یکم از همسرش استارتونیس سوری بود. او میرابر جنگ‌های سوری با مصر باستان بود و این دومین جنگ را در کرانه‌های آسیای کوچک پی‌گرفت. خشونت او در این جنگ‌ها برایش لقب تئوس(=خدا) را به ارمغان‌آورد.
در کشاکش جنگ با مصر، آندراگوراس ساتراپ پارت اعلام استقلال کرد. به گفتهٔ تروگ پومپه‌ای ساتراپ باختر دیودوتوس نیز در ۲۵۵ بر او شورید و دولت یونانی باختری را بنیاد نهاد. در پی این رویدادها آنتیوخوس با بطلمیوس دوم آشتی‌کرد و به دومین جنگ سوری پایان داد.

آنتیوخوس همچنین همسرش لائودیس یکم را از خود راند و وی را به افسوس تبعیدکرد. سپس برای استواری پیمانش دختر بطلمیوس برنیس را به زنی گرفت و کابین کلانی را نیز به دست آورد. ولی لائودیس دسیسهٔ بسیاری کرد تا به شهبانویی باز گردد و سرانجام نیز در ۲۶۴ آنتیوخوس برنیس و پسر خردسالش را در انطاکیه رهانمود و به آسیای کوچک رفت تا دوباره به لائودیس بپیوندد، ولی لائودیس او را زهرخوراند و کشت و همزمان در انطاکیه هوادارانش برنیس و کودک خردسالش را کشتند. آنگاه لائودیس پسرش سلوکوس دوم را شاه خواند.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
آنتیوخوس یکم ازسوی مادرش اپامه ایرانی بود. مادرش از شاهدختان ایرانی‌ای بود که اسکندر مقدونی در ۳۲۴ به همسری سردارانش درآورده‌بود. آنتیوخوس در ۲۹۴ پیش از مرگ پدرش سلوکوس یکم با نامادری خود استراتونیس سوری پیمان زناشویی بست. پدر سالخورده‌اش پس از اینکه دانست پسرش سخت شیفتهٔ همسر اوست، وی را به این پیوند انگیزاند.

با کشته شدن سلوکوس یکم و شورش در سوریه آنتیوخوس با شتاب با کُشندهٔ پدرشی بطلمیوس کناروس آشتی کرد تا بتواند سروسامانی به امپراتوری آشفتهٔ سلوکی دهد. در آسیای کوچک او گرفتار دودمان‌های ایرانی‌ای بود که بر کاپادوکیه فرمان‌می‌راندند. در ۲۷۸ که وی توانست گل‌ها را پس‌براند سوتر- که به یونانی معنای نجات‌دهنده می‌دهد -خوانده‌شد.

وی سپس بر سر فرمانروایی بر سوریه با بطلمیوسیان -که بر مصر باستان فرمان‌می‌راندند- اختلاف پیدا کرد که این به آغاز جنگ‌های سوری انجامید. اگرچه پیروزی با بطلمیوسیان بود ولی سلوکیان بر ادعای خویش بر سوریه همچنان درآینده پافشردند.

وی در آغاز پسرش سلوکوس را نایب و جانشین خود خوانده بود ولی با شورش و نافرمانی او وی را بکشت.

آنتیوخوس نزدیک به سال ۲۶۲ به جنگ با پرگامون رو به پیشرفت رفت ولی در نزدیک سارد شکست‌خورد و کمی پس از آن مرد. پس از او پسرش آنتیوخوس دوم به جانشینیش رسید.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
سلوکوس دوم کالی‌نیکوس (به یونانی: Σέλευκος Β’ Καλλίνικος) پادشاه سلوکی میان سال‌های ۲۴۶-۲۲۵ (پیش از میلاد) بود. لقب وی کالی‌نیکوس در یونانی معنای فاتح درخشان می‌دهد. همچنین وی را پوگون به معنای ریشو نیز خوانده‌اند.

سلوکوس دوم پس از کشته‌شدن پدرش آنتیوخوس دوم، همسرش برنیس و پسر خردسالشان از سوی مادرش لائودیس یکم به شاهی برداشته‌شد. این رویداد آتش جنگ را میان سلوکیان و بطلمیوس سوم افروخته‌ساخت و دورهٔ سوم جنگ‌های سوری آغاز گشت. بطلمیوس که برادر برنیس بود پیروزمندانه تا آنسوی دجله به پیش تاخت. وی پس از تار و مار کرانه‌های آسیای میانه به سوی استان‌ها خاوری سلوکیان دست یازید. در این زمان سلوکوس در آسیای میانه پناه‌گرفت و با بازگشت بطلمیوس به مصر او دوباره شمال سوریه را بازیافت و استان‌های نزدیک به ایران را به‌دست‌آورد.

در این هنگام آنتیوخوس هیراکس برادر کوچکترش در آسیای میانه شورید و مادرش و هواخواهانش نیز سوی او را گرفتند. نزدیک به سال ۲۳۵ در انکورا سلوکوس شکست سختی به برادر داد. سلوکوس سپس عهد کرد که پارت را به مرزهای سلوکی بازگرداند ولی باز هم کاری از پیش نبرد. برخی گفته‌اند که او چندی را هم در زندان اشکانیان به سر برد و دیگران گفته‌اند که او با ارشک پیمان آشتی بست و پادشاهی او را به رسمیت شناخت.

مرگ سلوکوس براثر افتادن از اسب بود. پس از وی پسرش سلوکوس سوم به پادشاهی رسید.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
نجم ثانی
امیر یاراحمد خوزانی اصفهانی ملقب به نجم ثانی (مرگ ۸۹۱ خ./۹۱۸ ق.) وکیل نفس نفیس همایون شاه اسماعیل یکم صفوی و سردار سپاه وی بود.
در سال ۸۸۸ خورشیدی (۹۱۵ ق.) پس از درگذشت وزیر نجم مسعود گیلانی در خامنه، شاه اسماعیل یکم وزارت را به امیر یاراحمد خوزانی اصفهانی سپرد و او را نجم ثانی نامید. از نخستین کارهای نجم ثانی کشتن میرزا بیگ علایی قزوینی - از کارکنان دیوانی - است.
در عالم‌آرای شاه اسماعیل دربارهٔ انتخاب نجم ثانی آمده است: «چون نجم [رشتی] فرزند رشید نداشت شاه، رئیس یاراحمد خوزانی را رشید می‌دانست جای او را که وکالت شاه بود و مهر شاه در گردن نجم بود، مرشد کامل رئیس را به وکالت نفس همایون سربلند نمود. گفت: من می‌خواهم نام نجم همیشه در زبان من باشد. تو را نجم ثانی بگویند. آن بود که رئیس یار احمد خوزانی نجم ثانی شد، اما در قهر صد برابر نجم بود»
در سال ۸۹۰، بابر تیموری (مؤسس پادشاهی گورکانی هند) که هنوز به هند دست نیافته بود و قصد داشت که بر تـ*ـخت پدران تیموری خود در ماوراءالنهر بنشیند، با کمک سپاهیان ایرانی سمرقند را از ازبکان گرفت و بر تـ*ـخت نشست ولی به دلیل دوستی با ایرانیان شیعه، مورد نفرت مردم ماوراءالنهر قرار گرفت و پس از شکست از ازبکان از آنجا رانده شد.
شاه اسماعیل در اواخر سال ۸۹۰، نجم ثانی را به فرماندهی سپاه برای کمک به بابر برگزید و سرداران نامداری مانند زین العابدین صفوی، پیری بیگ قاجار و بادنجان سلطان روملو را همراه او کرد. در اواخر اسفند ۸۹۰ نجم ثانی از قم به سوی خراسان رهسپار شد.
در مهر ۸۹۱، نجم ثانی و بابر در ناحیه بند آهنین به هم رسیدند. پس از آن سپاهیان ایران شهر قرشی را تصرف کردند و همه ۱۵ هزار تن مردم آنجا را کشتند و به دستور نجم ثانی از خون سادات نیز نگذشتند. پس از آن سپاهیان قزلباش به همراه بابر به سوی بخارا رهسپار شدند. ازبکان در قلعه غجدوان پناه گرفتند. بابر و برخی از سرداران که با وضع آنجا آشنا بودند از نجم ثانی خواستند که از محاصره آنجا دست بکشند و بازگردند ولی نجم بر جنگ تأکید داشت. به دلیل غرور نجم ثانی و دشمنی سرداران قزلباش با او، برخی از سرداران سپاه و بابر ار وی رو برتافتند و به خراسان بازگشتند و در سپاه ایران اختلاف پیش آمد. از سوی دیگر سپاهیان ایرانی به دلیل نرسیدن آذوقه به شدت گرسنه و بی‌رمق بودند.
سرانجام در روز یکشنبه ۳ آذر ۸۹۱ (۳ رمضان ۹۱۸ قمری) جنگ غجدوان با یورش ازبکها به سپاه قزلباش آغاز شد و ایرانیان شکست سختی خوردند و نجم ثانی و دیگر سرداران کشته شدند. در پی این شکست شمار زیادی از سربازان ایرانی کشته شدند و ترکستان و ماوراءالنهر و خراسان به دست ازبکها افتاد اما شاه اسماعیل یکم خراسان را از چنگ ازبکها بیرون آورد و به شرط اینکه به خراسان هجوم نیاورند از تصرف ترکستان چشم پوشید.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
قائم مقام فراهانی
میرزا ابوالقاسم فراهانی فرزند سیدالوزراء میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ از سادات حسینی و از مردم هزاره فراهان از توابع اراک بود. در سال 1193 ه.ق به دنیا آمد و زیر نظر پدر دانشمند خود تربیت یافت و علوم متداوله زمان را آموخت. در آغاز جوانی به خدمت دولت درآمد و مدتها در تهران کارهای پدر را انجام می‌داد. سپس به تبریز نزد پدرش، که وزیر آذربایجان بود، رفت و چندی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفرهای جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت و نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود و تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
در سال 1237 ه.ق پدرش میرزا بزرگ قائم مقام در گذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نایل آمد و لقب سیدالوزراء و قائم مقام یافت و به وزارت نایب السلطنه ولیعهد ایران رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام و همچنین اختلاف «بزیمکی» (خودی) و «اوزگه» (بیگانه) به وجود آمد.
قائم مقام که ذاتاً مردی بینا بود و با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت می‌کرد، پس از یک سال وزارت در اثر تفتین بدخواهان به اتهام دوستی روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند. اما پس از سه سال معزولی و خانه نشینی، در سال 1241 ه.ق دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایب السلطنه منصوب شد.
قائم مقام مردی فوق العاده باهوش و صاحب فکر و عزم ثابت و خلاصه «یک دیپلمات صحیح و با معنی ایرانی»بود.
قائم مقام نثر فارسی را که درآن زمان پر از مبالغه و تملق و عبارت‌پردازی‌های عربیِ مسجع، پیچیده و دور از ذهن بود و روز به روز در فرمان‌ها و مراسلات رو به انحطاط می‌رفت به نثر فصیح و روان برگردانید


زندگی سـ*ـیاسی
میرزا ابوالقاسم سپس به تبریز نزد پدرش، که وزیر آذربایجان بود، رفت. چندی در دفتر عباس میرزا ولیعهد به نویسندگی اشتغال ورزید و در سفرهای جنگی با او همراه شد و پس از آنکه پدرش انزوا گزید، پیشکاری شاهزاده را به عهده گرفت. نظم و نظامی را که پدرش میرزا بزرگ آغاز کرده بود، تعقیب و با کمک مستشاران فرانسوی و انگلیسی سپاهیان ایران را منظم کرد و در بسیاری از جنگهای ایران و روس شرکت داشت.
در سال 1237هجری قمری پدرش میرزا بزرگ قائم مقام درگذشت و بین دو پسرش، میرزا ابوالقاسم و میرزا موسی، بر سر جانشینی پدر نزاع افتاد و حاجی میرزا آقاسی به حمایت میرزا موسی برخاست، ولی اقدامات او به نتیجه نرسید و سرانجام میرزا ابوالقاسم به امر فتحعلی شاه به جانشینی پدر با تمام امتیازات او نائل آمد و لقب «سیدالوزراء» و «قائم‌مقام» یافت و به وزارت نایب‌السلطنه ولیعهد ایران رسید و از همین تاریخ بود که اختلاف حاجی میرزا آقاسی و قائم مقام به وجود آمد. قائم مقام که ذاتا مردی بینا و مغرور بود با بعضی از کارهای ولیعهد مخالفت می‌کرد، پس از یکسال وزارت در اثر تـفقین بدخواهان به اتهام دوستی با روسها از کار برکنار شد و سه سال در تبریز به بیکاری گذراند.
اما پس از سه سال معزولی و خانه نشینی، در سال 1241 هجری قمری دوباره به پیشکاری آذربایجان و وزارت نایب‌السلطنه منصوب شد. در سال 1242هجری قمری فتحعلی شاه به آذربایجان رفت و مجلسی از رجال و اعیان و روحانیون و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد، تا درباره صلح یا ادامه جنگ با روسها، به مشورت پردازند. در این مجلس تـقریبا عقیده عموم به ادامه جنگ بود. اما قائم مقام بر خلاف عقیده همه با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت که ناچار باید با روسها از در صلح درآمد. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمه‌ای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط نهانی با روسها متهم کردند.
پس دوباره از کار برکنار و به خراسان اعزام شد. جنگ با روس ادامه یافت و به شکست ایران انجامید؛ تا در ماه ربیع الثانی سال 1243 هجری قمری برابر با نوامبر 1827 میلادی قوای روس به فرماندهی گراف پاسکوویچ تا تبریز راند. شاه قائم مقام را از خراسان خواست و دلجویی کرد و با دستورهای لازم و اختیار نامه عقد صلح به نام ولیعهد، به تبریز روانه نمود.
میرزا ابوالقاسم در کار صلح و عقد معاهده با روس، جدیت فراوان کرد و در ضمن معاهده، تزار را حامی خانواده عباس میرزا ساخت و پادشاهی را با وجود برادران بزرگ و مقـتدر دیگر در فرزندان او مستـقر کرد.


ادبیات
قائم مقام نثر فارسی را که درآن زمان پر از مبالغه و تملق و عبارت‌پردازی‌های عربیِ مسجع، پیچیده و دور از ذهن بود و روز به روز در فرمان‌ها و مراسلات رو به انحطاط می‌رفت به نثر فصیح و روان برگردانید و پس از او بسیاری از منشیان دوره قاجار سبک او را تقلید کرده و به روش او به نگارش پرداختند. او در شعر نیز استعداد شگفت‌آور داشت اما اثر جاویدان او منشآت اوست.
قائم مقام مردی فوق العاده باهوش و صاحب فکر و عزم ثابت و خلاصه «یک دیپلمات صحیح و با معنی ایرانی»بود
مجموعه رسائل و منشآت قائم مقام، که حاوی چند رساله و نامه‌های دوستانه و عهد نامه‌ها و وقفنامه‌هاست و محمود خان مـلک الشعراء مقدمه‌ای بر آن نوشته، به اهـتمام شاهزاده فرهاد میرزا در سال 1280 هجری قمری در تهران چاپ شده‌است
میرزا ابوالقاسم خان فراهانی قائممقام و صدارت مرحوم فتحعلی شاه قاجار در شهر ری در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازی صاحب تفسیر معروف مدفون میباشد.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
شهادت دانش آموز بسیجی محمد حسین فهمیده




زندگی نامه
وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.

از عوامل مهم دیگر د رشکل گیری شخصیت او ، نوارها واعلامیه های امام بود که قبل از انقلاب به دست او می رسید.

شهید فهمیده ، نوجوانی خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود و هرگز به آن ها بی احترامی نمی کرد. شیفته و عاشق امامقدس سره بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امامقدس سره داشت . او می گفت :امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم .

هنگام ورود اما مقدس سره به ایران به دلیل مصدوم بودن ، موفق به زیارت امامقدس سره نگردید، اما پس از بهبودی دراولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد.


بزرگان تاریخ

 

"mobina"

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر مسدود شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
22/10/19
ارسال ها
272
امتیاز واکنش
4,110
امتیاز
228
محل سکونت
قبرستون
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
ابن هیثم



ابوعلی، حسن بن حسن (یا محمدبن حسین) بن هیثم بصری، ریاضی دان برجسته و بزرگترین فیزیکدان و نورشناس مسلمان قرن 4 هجری قمری، (مطابق با قرن دهم میلادی)، که در آثار لاتینی قرون وسطی نام او به صورت "آونتان" (Aventan) و بیشتر به صورت "آلهازن" (Alhazen) آمده است. باوجود شهرت بسیار ابن هیثم، اطلاعات زیادی درباره دورانهای مختلف زندگی، تحصیلات و استادان او در دست نیست. آنچه در این باره وجود دارد، غالبا روایاتی است که حدود 3 قرن پس از او، در چند منبع تاریخی آمده است که میان آنها نیز تناقض وجود دارد. ابن هیثم اهل بصره بود و مورخین براساس شواهدی، ولادت او را در سال 354 ق می دانند. چنانکه خود او در یکی از رسالاتش نوشته، پس از مشاهده اختلاف مردم در راههای وصول به حقیقت، به بررسی آراء و عقاید گوناگون برای یافتن راهی مطمئن به سوی حق پرداخته و چون به نتیجه ای نرسیده، سرانجام معتقد شده که جز از طریق علمی که ماده اش امور حسی و صورتش امور عقلی باشد - یعنی طبیعیات و الهیات و منطق - نمی توان به حق دست پیدا کرد و چنین به نطر می رسد که پس از این مشغول تحصیل علوم طبیعی و فلسفی می شود، اگر چه خود او به مراتب تحصیلی خویش هیچ اشاره ای نکرده است. ابن هیثم در بصره به وزارت مشغول بود و چون به پرداختن علم، بیشتر علاقمند بود، تظاهر به جنون کرد تا او را عزل کردند و سپس به مصر رفت. به روایتی، خلیفه فاطمی، حاکم مصر، پس از اطلاع از طرح ابن هیثم برای تنظیم آب رودخانه نیل، مالی برای او فرستاد و وی را به سفر به مصر تشویق کرد و پس از آمدن او به مصر، وی را بسیار مورد اکرام قرار داد. اما ابن هیثم با دیدن آثار و بناهایی که مصریان براساس طرحهای دقیق مهندسی ساخته بودند، فهمید که اگر اجرای طرح او ممکن بود، این مصریان دانا، تا آن زمان آن را ساخته بودند. بنابراین نزد خلیفه به ناکارآمد بودن طراح خود اعتراف کرد و اگرچه خلیفه با او تندی نکرد، اما به جای اینکه ابن هیثم را در جایی مانند دارالحکمه قاهره به منصبی منصوب کند، او را به شغلی دیوانی (و متوسط) منصوب کرد. و البته ابن هیثم از بیم خلیفه، مشغول به این کار شد. اما برای نجات از این وضعیت، باز هم تظاهر به جنون کرد. خلیفه نیز اموال او را مصادره کرد و او را در خانه اش زندانی نمود. اما پس از مرگ خلیفه، ابن هیثم نیز دست از تظاهر به جنون برداشت و آزاد شد و در نزدیکی الازهر قاهره اقامت نموده و بقیه عمر را به تدریس و تالیف گذراند. البته به نقلی نیز، خلیفه فاطمی از همان ابتدا با دیدن طرح ابن هیثم، آن را کم فایده و پرهزینه دانست و با او به تندی سخن گفت. ابن هیثم نیز از ترس خلیفه، شبانه به سمت شام فرار کرد و به خدمت یکی از امرای آن دیار در آمد و یکسره مشغول کارهای علمی شد و با قناعت و درآمد مختصری زندگی خود را گذراند.
مقام علمی ابن هیثمابن هیثم در روزگاری زندگی می کرد که اوج شکوفایی علم و تمدن اسلامی بوده است. او را باید پیشرو دانشمندان اهل تجربه و آزمایش دانست. وی علاوه بر ریاضیات و نورشناسی، در علومی مانند کلام، مابعدالطبیعه، منطق، اخلاق، ادب، موسیقی و خصوصا در قوانین نظری و امور کلی پزشکی مهارت زیادی داشت (البته هیچگاه به طبابت نپرداخت). خاورشناسان اروپایی، مطالعات بسیاری بر آثار ابن هیثم کرده و از توانایی های او به شگفت آمده اند. تا پایان قرن 19 میلادی، بیشترین تاثیر او را در نورشناسی می دانستند اما با مطالعه دقیق تر عده ای از محققان اروپایی بر آثار او، متوجه شدند که راه حل بسیاری از مسائل دشوار ریاضیات نیز از ابن هیثم بوده است. تحقیقات آنها نشان می دهد که او با تبحر بسیار توانسته مسائل دشوار مثلثات را نیز از راههای صرفا هندسی حل نماید. ابن هیثم مبتکر روشهای تجربی است و آزمایش علمی به عنوان یکی از وسایل کار، دستاورد اوست. تحول سریع دانش نورشناسی در اروپا، تا حدود زیادی مرهون آشنایی با منابع عربی، به ویژه آثار ابن هیثم بوده است. همچنین "راجر بیکن" دانشمند انگلیسی قرن 13 میلادی، در تحقیقات علمی خویش از نتایج پژوهشها و آزمایشهای ابن هیثم استفاده فراوانی کرده است. یکی از محققان اروپایی می گوید: "کاربرد ریاضیات در پژوهشهای مربوط به علوم طبیعی، از جمله شیوه هایی است که "راجر بیکن" را پایه گذار آن می شناسند، در حالی که استفاده از ریاضیات در دانشهای طبیعی از سوی ابن هیثم بسیار جدی تر از آنچه بیکن انجام داده، صورت گرفته است". خاورشناسان معتقدند که تحول دانش ستاره شناسی در مغرب زمین، بیش از همه مدیون کتب ابن هیثم است و نظریه "سیارات نو" که در قرن 15 میلادی از جانب "پورباخ" مطرح شده، در واقع چیزی جز تکرار نظریه ابن هیثم نبوده است. پژوهشهای ابن هیثم درباره نورماه، نخستین تلاش در جهت یک تحقیق جامع نیز یک نجومی به شمار می آید و این واقعیت که او در این اثر، با ابزارهای آزمایش به پژوهش در اشعه ماه پرداخته و نخستین بار از «تاریکخانه» استفاده کرده، جایگاه او را به عنوان پایه گذار روش نوین پژوهش طبیعت نشان می دهد.
آثاراگر چه ابن هیثم از دانشمندان کبیر التالیف به شمار می آید، ولی حجم بسیاری از آثار او در فنون مختلف از چند صفحه ت*جاوز نمی کند. برخی مورخین برای او 92 اثر ذکر کرده اند که چند اثر از مهم ترین تالیفات او بدین قرار است:
1- آلة لفحص انصوء و انکساره
2- استخراج ارتفاع القطب علی غایة التحقیق
3- اضواء الکواکب
4- رسالة فی مساحة الجسم المکانی
5- المناظر، که معروف ترین کتاب اوست
6- استخراج سمت القبلة فی جمیع المسکونة بجداول و صفتها.
شاگردان
از میان شاگردان ابن هیثم، در طول سالهایی که به تدریس اشتغال داشت، تنها دو تن را می شناسیم: ابوالوفاء مبشربن فاتک، دانشمند مشهور مصری که نزد ابن هیثم به تحصیل ریاضی پرداخت و یکی از از بزرگان سمنان به نام سرخاب (سهراب) که 3 سال نزد او شاگردی کرد و استاد هر ماه از او 100 دینار می گرفت. اما در پایان 3 سال، همه آنچه را که گرفته بود به سرخاب پس داد و گفت که هدف او از این کار، آزمایش خلوص شاگرد در دانش اندوزی بوده است. از تاریخ دقیق در گذشت ابن هیثم اطلاعی در دست نیست. اگر مورخین مرگ او را در حدود سال 430 هـ ق یا پس از آن در قاهره دانسته اند و گفته اند که چون به سختی بیمار شد و دانست که عمرش به سر آمده، رو به کعبه خوابید و ذکر حق گفت و درگذشت.


بزرگان تاریخ

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا