مشاعره با حروف انتخابی

زینب نامداری · 14/6/21

paeez81 گفت:
شب شد که شکوه ها زه دل تنگ بر کنيم / ناليم آنقدر که دلي را خبر کنيم

ب

بر روی بوم زندگی هر چیز میخوای بکش/ زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن

ک پلیز

paeez81 · 14/6/21

کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش / تا دریغ از چشم خود می داشتی دیدار خویش
گ لطفا

زینب نامداری · 14/6/21

paeez81 گفت:
کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش / تا دریغ از چشم خود می داشتی دیدار خویش
گ لطفا

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز/گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید

ز

paeez81 · 14/6/21

ز روزگار جواني خبر چه مي پرسي
چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت

ذ

BARAN :) · 15/6/21

paeez81 گفت:
ز روزگار جواني خبر چه مي پرسي
چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت

ذ

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
(ف)

paeez81 · 15/6/21

فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل / چو بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

ح

BARAN :) · 15/6/21

paeez81 گفت:
فرصت شمار صحبت کز این دو راه منزل / چو بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

ح

حالت سوختـــه را سوختـه دل دانــــد و بس
شمع دانست که جان دادن پروانه ز چیست
توحید شیرازی
(چ)

paeez81 · 15/6/21

چون اشتر سرخوش در قطاریم همه

چون گرگ گرسنه در شکاریم همه

گر پرده زروی کارها برگیرند

معلوم شود که در چه کاریم همه

الف

BARAN :) · 15/6/21

paeez81 گفت:
چون اشتر سرخوش در قطاریم همه

چون گرگ گرسنه در شکاریم همه

گر پرده زروی کارها برگیرند

معلوم شود که در چه کاریم همه

الف

از لـ*ـب سیراب او امیدوار بـ*ـو*سه را
هر جواب خشک، تیغ آبدار دیگرست
(ش)

paeez81 · 15/6/21

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق / به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
خ

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی