مشاعره با حروف انتخابی

نوازش · 21/1/21

moh@mad گفت:
تنگ شد از غم دل جای به من
یک دل و این همه غم وای به من

ج

جوی خشکیده، همچو چشمی کور
خالی از آب و از نشانه او
مردی آوازه خان ز راه گشت
و گوش من پر شد از ترانه او

ح

parädox · 21/1/21

نوازش گفت:
جوی خشکیده، همچو چشمی کور
خالی از آب و از نشانه او
مردی آوازه خان ز راه گشت
و گوش من پر شد از ترانه او

ح

حیف است سخن با تو نگفتن
بی یاد تو شب به صبح خفتن

ت

moh@mad · 21/1/21

نوازش گفت:
جوی خشکیده، همچو چشمی کور
خالی از آب و از نشانه او
مردی آوازه خان ز راه گشت
و گوش من پر شد از ترانه او

ح

حال شبهای مرا همچو منی داند و بس
تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد

ف

parädox · 21/1/21

moh@mad گفت:
حال شبهای مرا همچو منی داند و بس
تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد

ف

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

ت

نوازش · 21/1/21

. MaHta . گفت:
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

ت

تا چند بسته ماندن در دام خود فريبي
با غير آشنايي، با آشنا غريبي؟

م

parädox · 21/1/21

نوازش گفت:
تا چند بسته ماندن در دام خود فريبي
با غير آشنايي، با آشنا غريبي؟

م

من در تو نگاه می کنم
در تو نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند
بسان بهار که آسمان را
و علف را پاکی آسمان
در رگ من ادامه می‌یابد

ف

نوازش · 21/1/21

. MaHta . گفت:
من در تو نگاه می کنم
در تو نفس می کشم
و زندگی مرا تکرار می کند
بسان بهار که آسمان را
و علف را پاکی آسمان
در رگ من ادامه می‌یابد

ف

فراموشم مکن چون من فراموشت نخواهم کرد
تو در من آتشي هستي که خاموشت نخواهم کرد.

ر

parädox · 21/1/21

نوازش گفت:
فراموشم مکن چون من فراموشت نخواهم کرد
تو در من آتشي هستي که خاموشت نخواهم کرد.

ر

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

س

Di.ar.an · 21/1/21

سلامم میدهی اما در آ*غو*شم نمیگیری
برای مستحبی واجبی را ترک می گویی

ط

parädox · 21/1/21

Di.ar.an گفت:
سلامم میدهی اما در آ*غو*شم نمیگیری
برای مستحبی واجبی را ترک می گویی

ط

طبیب شهر که هر درد را دوایی گفت
به درد عشق نداند کسی چه درمان گفت

ط

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی