خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حبیب.آ

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/5/19
ارسال ها
321
امتیاز واکنش
7,931
امتیاز
263
محل سکونت
در قعر چاه کتاب
زمان حضور
6 روز 11 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است
ای عندلیب باغ محبت گل وفا
کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است
خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط
غم نیست چون ز می خم پیر مغان پر است
سرو تو را به تربیت من چه احتیاج
نخل رطب فشان تو را باغبان پر است
جانی نماند لیک اگر جان طلب کنی
بهر تن ضعیف من این نیم جان پر است
هاتف به من ز جور رقیب و جفای یار
کم کن سخن که گوشم ازین داستان پر است


گزیده اشعار هاتف اصفهانی

 

حبیب.آ

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/5/19
ارسال ها
321
امتیاز واکنش
7,931
امتیاز
263
محل سکونت
در قعر چاه کتاب
زمان حضور
6 روز 11 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
قاصد به خاک بر سر کویش فتاده کیست
بر خاک آستانهٔ او سرنهاده کیست
چون بر سمند آید و خلقیش در رکاب
همراه او سوار کدام و پیاده کیست
در کوی او عزیز کدام است و کیست خار
در بزم او نشسته که و ایستاده کیست
عزت ز محرمان بر او بیشتر کراست
دارد کسی که حرمت از ایشان زیاده کیست
آن کس که ساغر می نابش دهد کدام
وان کس که می‌ستاند از او جام باده کیست
رندی که باز بسته در عیش بر جهان
تنها به روی او در عشرت گشاده کیست
اغیار سر نهاده فراغت به پای یار
محرومتر ز هاتف از پا فتاده کیست


گزیده اشعار هاتف اصفهانی

 

حبیب.آ

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/5/19
ارسال ها
321
امتیاز واکنش
7,931
امتیاز
263
محل سکونت
در قعر چاه کتاب
زمان حضور
6 روز 11 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
ز غمزه، چشم تو یک تیر در کمان نگذاشت
که اول از دل مجروح من نشان نگذاشت
ز بی‌وفایی گل بود مرغ دل آگاه
از آن به گلبن این گلشن آشیان نگذاشت
ز شوق دیدن آن گل، ستم نگر که شدم
رضا به رخنهٔ دیوار و باغبان نگذاشت
رسید کار به جایی که یار بگذارد
ز لطف بر دل من دستی، آسمان نگذاشت
ز ناز بر دل پیر و جوان در این محفل
کدام داغ که آن نازنین جوان نگذاشت
شکایتی ز سگانت نبود هاتف را
بر آستان تواش جور پاسبان نگذاشت


گزیده اشعار هاتف اصفهانی

 

حبیب.آ

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/5/19
ارسال ها
321
امتیاز واکنش
7,931
امتیاز
263
محل سکونت
در قعر چاه کتاب
زمان حضور
6 روز 11 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست
هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست
در حریمش بار دارم لیک در بیرون در
کرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست
دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار
می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست
گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست
سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو
گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست


گزیده اشعار هاتف اصفهانی

 

حبیب.آ

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/5/19
ارسال ها
321
امتیاز واکنش
7,931
امتیاز
263
محل سکونت
در قعر چاه کتاب
زمان حضور
6 روز 11 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای باده ز خون من به جامت
این می به قدح بود مدامت
خونم چو می ار کشی حلالت
می بی من اگر خوری حرامت
مرغان حرم در آشیان‌ها
در آرزوی شکنج دامت
بالای بلند خوش خرامان
افتادهٔ شیوهٔ خرامت
ماه فلکش ز چشم افتاد
دید آنکه چو مه به طرف بامت
نالم که برد بر تو نامم
آن کس که ز من شنید نامت
هر کس به غلامی تو نازد
هاتف به غلامی غلامت


گزیده اشعار هاتف اصفهانی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا