مشاعره با اشعار وحشی بافقی

moh@mad · 15/10/20

niloofar.H گفت:
مدتی هست در آزارم و می دانی تو
به کمند تو گرفتارم و می دانی تو
از غم عشق تو بیمارم و می دانی تو

وحشی که همیشه میل ساغر دارد
جز باده کشی چه کار دیگر دارد
پیوسته کدویش ز می ناب پر است
یعنی که مدام باده در سر دارد

*KhatKhati* · 16/10/20

moh@mad گفت:
وحشی که همیشه میل ساغر دارد
جز باده کشی چه کار دیگر دارد
پیوسته کدویش ز می ناب پر است
یعنی که مدام باده در سر دارد

دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را

moh@mad · 17/10/20

*KhatKhati* گفت:
دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین
ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را

این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
جانم از غم بر لـ*ـب آمد، آه از این غم، چون کنم
باعث خوشحالی جان غمین من کجاست

*KhatKhati* · 17/10/20

moh@mad گفت:
این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
جانم از غم بر لـ*ـب آمد، آه از این غم، چون کنم
باعث خوشحالی جان غمین من کجاست

تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است

moh@mad · 17/10/20

*KhatKhati* گفت:
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است

تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست
اثر شیوهٔ منظور کند هر چه کند
میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست

*KhatKhati* · 18/10/20

moh@mad گفت:
تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست
اثر شیوهٔ منظور کند هر چه کند
میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست

تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود

moh@mad · 21/10/20

*KhatKhati* گفت:
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود

دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها
به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها
رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی
مکن جانا که هست این موجب بی اعتباریها

niloofar.H · 7/11/20

اثر شیوهٔ منظور کند هر چه کند
میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست

moh@mad · 18/11/20

niloofar.H گفت:
اثر شیوهٔ منظور کند هر چه کند
میل این فتنه نخست از طرف ناظر نیست

ترسم در این دلهای شب از سـ*ـینه آهی سرزند
برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی درزند
از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری
آن نیمه‌های شب که او با مدعی ساغر زند