اشعار عمران حیدری آریا

آبیش · 27/9/19

*به نام خالق بی همتا*

*شبدیز عشق*
شبدیز دلم،
در پی عشقی است،
که هرچند بتازد...
به نهانخانه ی گردش نرسد...

*بارش ناله*
آسمان می بارد از شب،
ناله های جانگذار و
بی صدا،
ناله هایی از سیاهی...
مانده از شب نابجا...
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 27/9/19

*به نام خالق بی همتا*

*آتش عشق*
آتش عشقت چنان نامرد بود،
کز دامن سودابه ها،بگذشت و
پر های سیاوش را
بسوخت..

سیاوش=کسی که از روی پاکی در آتش نمی سوزد
سودابه=زنی که اندیشه ی بد در سر داشت و به سیاوش تهمت ناروا زد.
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 27/9/19

*به نام خالق بی همتا*

*پیشتازان آخر*
در مسیر
ماراتن زندگی،
مردمی
در پی یک لقمه روزی
پیشتازی
می کنند
اما به گاه سوت پایان
باز آخر می شوند.
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 28/9/19

*به نام خالق بی همتا*

*افیون*
در روزگار افیون
رگهای سرخ بی خون
آماده ی تباهه،
عاشق شدن گناهه
افیون به ما چه کرده است؟
بشکرده عاشقان را
دلدادگی ها مرده است
دلی که بی پناهه،
عاشق شدن گناهه
چشمان عاشقان را سویی دگر نمانده
بر رهروان راستی
این دست نادرستی
راهی دگر نشانده
چشم در کوره راهه،
عاشق شدن گناهه
وقتی به دامش افتاد
آن خنده های شیرین
وان لحظه های فرهاد
شیرین لـ*ـبش سیاهه،
فرهاد در اشتباهه
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 28/9/19

*به نام خالق بی همتا*

*میهنم ایران*
میهنم ای میهن اندیشه ها
ای سرود ماندگار ریشه ها

در سـ*ـینه آن چه دوست می دارم تویی

ای فروغ چشمم از مهر تو شد
نامه ی دل را نشان مهر تو شد

مهری درخشان در شب تارم تویی

نیست در من جز رسای نام تو
می زنم فریاد دل بر بام تو

اندیشه و گفتار و کردارم تویی

آرمان پرچم ات خیلی بلند
مهربان با ما و دشمن را پرند

ادامه>>>

آبیش · 28/9/19

شاد بهر و دشمن آزارم تویی

سبزی ات سبزینه ی سبزینه ها
دل سپیدی،چون دل آیینه ها

سرخی خون دل زارم تویی

ای گوهرین چیز جهان استومند
ای درفکنده سوی اهریمن کمند

روشنایی در شب تارم تویی

ای زادگاه دانش و فر خدا
ای آفرینگاه نژاد آریا

در همه هنگام پندارم تویی
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 3/10/19

*به نام خالق بی همتا*

*یاد دوست*
شبی سحر نشد مگر به یاد دوست
که هر چه دارم از خودم از اوست
من و تو و خدای عشق و عشق تو
که ورد نام تو پس از خدا نکوست
اگر چه باشنده نه یی میان ما شبی
میان من و عشق تو خدای گفتگوست
همیشه مستم از می خلوت اندیشه به تو
گواه من،یاد تو و خم و پیاله و سبوست
چرا که چهر تو چو آینه همیشه روبروست
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 7/10/19

*به نام خالق بی همتا*

*سرزمین(ایران)*
ای سرزمین خفته در چشم جهان
ای گربه ای مانده میان روبهان
خار چشمان جهان خواران شدی
دامن آسودن یاران شدی
باز پیدا گشته اند خوک خوی ها؟
ناسپاسان ودد و بد گوی ها؟
دشنه ی چنگیز دیدی بس نبود؟
جور اسکندر کشیدی بس نبود؟
خشم تازی را خریدن های تو
عرصه ی تاتار گشتن های تو
کی به پایان می رسد تشویش ها
کی سرآید زخم ها و ریش ها
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 7/10/19

*به نام خالق بی همتا*

*آریو بزن*
رو به روی دشمن یغما گرا
بشنوید ای دوستان این ماجرا
از نبرد آریو میگویم این
از نهانگاه دل ایران زمین
آن که بر اسکندری آیینه شد
در میان ما چنین دیرینه شد
جاودان گشت او برای میهنش
زان که بوده خار چشم دشمنش
بس آریو ها ما به ایران دیده ایم
باز آسان دل از آن ببریده ایم
پس ندانیم قدر این میهن چرا؟
بسپریم میهن به اهریمن چرا؟
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

آبیش · 16/10/19

*به نام خالق بی همتا*

*نگاه*
چشم مستم برنگاهت خیره شد
چشمم از چشم سیاهت تیره شد
چشم،بر چشمم گشودی هر زمان
چشم من مبهوت در جادوی آن
من که چشمت را چو دریا دیده ام
همچو دریا در غمت گرییده ام
موج دریای نگاهت،دیدنی است
بوی نمناکی در آن بوییدنی است
هر نگاه از چشم نازت زندگی است
زیر دریای نگاهت بندگی است
*عمران حیدری آریا*
*در آرامش شب*

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین