خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع


“زمانی که بت شکن بابل ایشان را خواندم تفکرم کلی تغییر کرد. و دیدم چه کرده در قوۀ خیال این بزرگوار:

افعی شب از تب دیوانگی / حلقه می زد گرد مرغ خانگی

کودکان از کشتن موران خوشند / مردمان از کودکی مردم کشند

گر نباشد بندگان را نذرها / سوزد از خشم خدایان بذرها

باید آنجا حلقه بستن دف زنان / دختری را ذبح کردن کف زنان

رعدها دنبال برق دشنه اند / نیست ابری تا خدایان تشنه اند

خون قربان حال ها را به کند / دانه را پر گاو را فربه کند

اول سال است و روز خیرهاست / روز رحمت خواستن از دیرهاست


اشعار حمیدی شیرازی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
دختری در دفتر صاحبدلی / طرفۀ بغداد سحر بابلی

بر سر دوشی چو خوابی دلنواز / گیسویی پیچنده چون یلدا دراز

و آن تن بی پوشش که جان را داده قوت / در حریری همچو تار عنکبوت

ریخته زان صافی و برجستگی / خسته را از دوش بار خستگی

دست ها در بند همچون جانیان / بر سکویی حاصل قربانیان


اشعار حمیدی شیرازی

 

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
عاقبت آن وقت جانفرسا رسید / روز آن گیسوی مشک آسا رسید

“آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت” / آن همه چین و شکن از شانه ریخت

خواست فریادی کشد یارا نداشت / ناخن بریدن خارا نداشت

خم شد آنجایی که می باید سرش / لرز لرزان همچو بیدی پیکرش

خلق یک دم چشم گشت و گوش گشت / جان هر جنبده ای خاموش گشت

ذوق خون مخلوق را بفشرد نای / وآن تبرزن پیش و پس بنهاد پای

برق زد در نور مشعل آهنی / ناله ای برخاست از پیراهنی

مردمان از خرمی ها کف زدند / پای کوبیدند و نای و دف زدند

هر کس آنجا بر سر غم خاک زد / جز یکی کز غم گریبان چاک زد

ریخت چندان سیم ها روی زمین / لیک یک تن یافت نیروی زمین

گرچه هر بیننده ای آن بیم دید / کس ندید آن ها که ابراهیم دید


اشعار حمیدی شیرازی

 

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر چه زان پس دیده بست و باز کرد / پیش او آن پیرهن آواز کرد

هر چه در هر کوی و برزن ایستاد / پیش چشمش آن تبرزن ایستاد



سال ها بگذشت و در این حرف ماند / جان به تن جوشید و در این ظرف ماند

میوه نوشد شاخ را گر نارس است / افتد آن روزی که نوشیدن بس است


اشعار حمیدی شیرازی

 

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
لحظه ای چشمش به موی سر نشست / آتشی سوزان به خاکستر نشست

بانگ بر خود زد که هان پیری رسید / نوبت بیزاری و سیری رسید

بت شکن برخیز بام و در شکن / بت شکن بتخانه و بتگر شکن

چیستند این ها که خود سازیمشان / سر به پای از حمق اندازیمشان


اشعار حمیدی شیرازی

 

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگهان از کوه بانگ ژرف خاست / از دهان دره ها این حرف خاست

آری ابراهیم آری زود باش / در پی آن ها که جان فرمود باش



میکِشندم از دو جانب این به سویی آن به سویی / مفتیان عقدم به شوئی بسته، قاضی ها به شوئی

این گرفته دامنم، آن یک گریبانم خدا را / هر دو گویندم گلی، گل را نباشد پشت و رویی

ای خدا! ای آسمان! ای آسمان ها! ای خدایان! / همنشین سنگ خارا کی شود کی شد سبوئی


اشعار حمیدی شیرازی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

haniye anoosha

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/7/19
ارسال ها
942
امتیاز واکنش
2,336
امتیاز
248
زمان حضور
5 روز 6 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
آسمان بر کوه ها پهلو زده / کوه ها جمّاره زانو زده

باز هر جا دید هر جا بنگریست / آن تبرزن ایستاد آن زن گریست.

تا اینکه روز موعود می رسد ، می گوید:

از درون نالید کای زن آمدم / های ای مرد تبرزن آمدم

رو به دیر آورد و کوهی پشت او / و آن تبرزین کلان در مشت او

رفت و یک تن رفت و چون یک کوه رفت / رفت و تنها رفت و یک انبوه رفت

نه بت و نه معبد و نه عود ماند / نه تبرزن ماند و نه نمرود ماند”


اشعار حمیدی شیرازی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا