هیولای عجیبی بود مرگ
وحشتی در دور دست
دایهام میگفت:
یا از دیوار شکسته میآید
یا از پارگی لباس نفوذ میکند
یا…
چهره نداشت
رد پا نداشت
بار اول که جنازه دیدم
احساسش کردم
مثل اینکه از دور دستِ جنگل
حضور ارّهبرقی را از نعرههایش احساس کنی
و بلرزی
رفته رفته نزدیکتر شد
آن روزها قوی بود
حریف قصاب...