«ظهر بود اواخر شهریور با این که هوا کم کم روبه خنکی می رفت اما آن روز به شدت گرم بود خورشید با قدرتی هر چه تمام تر به پیشانی بلند و عرق کرده ی حسین آقا می تابید قطره های ریز و درشت عرق از سر روی او آرام آرام و پشت سرهم ریزان بودند و روی صورتش را گرفته بودند چهره ی آفتاب سوخته اش زیر نور خورشید...