غزل آغازین - شمارهٔ ۱
شد خاک راه این سر سودا نوشت ما
این شد مگر ز روز ازل سرنوشت ما
از کوی دوست ما سوی جنت چرا رویم
رضوان حسد برد ز نعیم و بهشت ما
تخم اَمَل که دل به هوای تو کشته بود
جز دانههای اشک نیاید ز کشت ما
ور برده چون محرک جمع صور یکی است
بنگر محرک و منگر خوب و زشت ما...