یه شب دورِهمی
نویسنده:عبدالمجید حیاتی
یه شب دورِهمی آقاهه یه گوشه رو یکی از مبلای راحتی نشسته و سرش رو کرده تو حلقِ گوشی. چند وجب اونورتر، مامانِ بچه ها هم چارچنگولی افتاده رو گوشی. کمی اینورتر، سرِ پیچِ هال، نزدیکِ تلویزیون، دختر کوچیکه رو شکم ولو شده و دستای کوچولوش تو وسعتِ تبلت گم شده. کمی...