ز خورشید دانش چو پرتو گرفت ✴ هیولای جان صورت نو گرفت
چنان چون که تن زنده گردد به جان ✴ به دانش فروزند جان و روان
یکی گل در این نغز گل زار نیست ✴ که چیننده را ز آن دو صد خار نیست
گهی قیرگون. گه چو روشن چراغ ✴ جز این دو. جهان را دگر کار نیست
آن جا که تشریف و هنر نبوند جفت یکدگر ✴ ویران شود آن...