در حال تایپ رمان خناس | cute_girl کاربر انجمن رمان ۹۸

cute_girl · 27/4/22

9

خوشبختانه فقط دو قدم با در خونه فاصله داشتیم. از روی زمین بلند شدم و خواستم با چندتا سنگ ریزه به پنجره خونه بزنم، تا هامون رو برای کمک خبر کنم که دیدم از قبل پشت پنجره ایستاده و احتمالا تمام جریان رو دیده. وقتی نگام رو روی خودش...

cute_girl · 28/4/22

10

ابروهام از تعجب بالا رفت:
-‌ یعنی چی شبح دیدی؟
با تردید بهش نگاه کردم و ادامه دادم:
-‌ مطمئنی... توهم...

cute_girl · 1/5/22

11

مهراد از قبل همه‌مون رو می‌شناخت، برای همین زیاد از چیزی تعجب نمی‌کرد. وقتی ساحل و بهار رفتن مهراد با لبخند به من نگاهی انداخت و به سمت رادوین و پارسا رفت که کنار ماشین دویست و شش مشکی رادوین به ماشین تکیه داده بودن و داشتن باغ...

cute_girl · 1/5/22

12

اونا با خودشون زیر انداز و یه سری وسیله اورده بودن.
رادوین و پارسا رفتن بالا که کارا رو انجام بدن و من و مهراد هم یه سری وسیله رو بردیم و یه جای خوب زیر سایه درختا گذاشتیم. درحالی که من...

cute_girl · 6/5/22

13

وقتی از پله ها داشتم می‌رفتم بالا صدای همهمه و خنده‌هاشون داشت میومد. وقتی رسیدم دیدم پارسا رو مبل روبه روی تلویزیون و اپن نشسته و رادوین و مهراد دور میز کوچیک تو آشپزخونه نشسته بودن و داشتن سعی می‌کردن که گوشتا رو سیخ بزنن...

cute_girl · 9/5/22

14

بهار سریع از پله ‌ها پایین رفت و ساحل هم که تا به خودش اومد دید تنها شده، نگاه کوتاهی به من انداخت و ‌خواست زودتر دنبال بهار بره که سریع بازوش رو از روی مانتوش که به رنگ صورتی چرک بود، از پشت سر گرفتم. ساحل که انتظارش رو نداشت...

cute_girl · 12/5/22

15

خوشبختانه چیز دیگه‌ای نپرسید؛ چون اعصابم شدیدا بهم ریخته بود. دیگه نمی‌تونستم بیشتر از این خوددار رفتار کنم.
با مهراد به سمت بقیه رفتیم. ساحل تنها رو زیر انداز با حال گرفته‌ای نشسته بود...

cute_girl · 12/5/22

16

بعد از ناهار همشون پاشدن وسایل رو جمع کردن. من رفتم رو زیر انداز دراز کشیدم یکم چرت بزنم، مهراد و بقیه هم اومدن همونجا نشستن. چشمام رو بسته بودم که صدای رادوین رو شنیدم:
- راستی بگم امشب...

cute_girl · 12/5/22

17

به پشت سرم اشاره کردن برگشتم دیدم خوابه، خواستم بیدارش کنم، رادوین جلوم رو گرفت و یه برگ از رو زمین برداشت. رو صورت پارسا کشید. چند بار این کار رو کرد، پارسا مدام با دست پسش میزد؛ اما رادوین دوباره برگ رو روی صورتش می‌کشید. ...

cute_girl · 14/5/22

دیروز پست گذاشتم اما چون کوتاه بود حذف شد این پست رو اگه خوندین دوباره بهش یه نگاه بندازین چون بهش اضافه کردم

18...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

شخصیت مورد علاقتون؟ رمان تو چه سطحیه و چقدر دوسش دارین؟

برسام

مهراد

هامون

رادوین

پارسا

رمان عالیه خیلی دوسش دارم

خوبه میتونه بهتر بشه

خوب نیست

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

مترجم ویژه رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین