خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

نظرتون درباره رمانم چیه ؟

  • عالی

  • خوب

  • متوسط

  • بد


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان: پیدایش پنهان
نام نویسنده: Hannaneh
نام ناظر رمان: haniye anoosha
ژانر: علمی- تخیلی ، پلیسی ، هیجانی
خلاصه :
داستانی از چهار دوست و یا شاید چهار دشمن!؟
چهار نفر که سرنوشتشان به هم وابسته است و…
دختری از تبار آتش و دختری از اجداد کنترل کنندگان آب، پسری به خاکی خیابان و پسری از جنس صاعقه!
قصه ای از چهار راز در وجود چهار الهه!
شاید دگر وقت پیدایش پنهان ها است……که میداند؟



نقد و بررسی رمان پیدایش پنهان | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: S.E، Asal_Zinati، * رهــــــا * و 2 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
با سلام خدمت همه عزیزانی که وقت گذاشتن و رمان منو مطالعه کردن، ضمن تشکر ازتون تقاضا دارم لطفا تا رمان نقد بشه، شما هم نظراتتون رو با من درمیون بزارید‌‌.
ممنون از شما و سایت رمان۹۸


نقد و بررسی رمان پیدایش پنهان | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، * رهــــــا * و PAr

godrian

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/4/19
ارسال ها
2
امتیاز واکنش
7
امتیاز
73
زمان حضور
2 ساعت 48 دقیقه
سلام وقت بخیر
دوست عزیز رمان شما خوب بود ولی بنظر من یه سری قسمتاش بچه گانه بود
اینکه تو ژانرش نوشته بودین تخیلی اشتباه بود
و من باید بگم با اینکه شما تلاش کرده بودین ی رمان تخیلی بنویسین اصلا موفق نبودین و این باعث پایین اومدن ارزش قلم شما میشد
امیدوارم خوش بدرخشید و موفق باشید


نقد و بررسی رمان پیدایش پنهان | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا *، حنانه سادات میرباقری و PAr

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام وقت بخیر
دوست عزیز رمان شما خوب بود ولی بنظر من یه سری قسمتاش بچه گانه بود
اینکه تو ژانرش نوشته بودین تخیلی اشتباه بود
و من باید بگم با اینکه شما تلاش کرده بودین ی رمان تخیلی بنویسین اصلا موفق نبودین و این باعث پایین اومدن ارزش قلم شما میشد
امیدوارم خوش بدرخشید و موفق باشید
متوجه شدم، ممنون از نظرت....


نقد و بررسی رمان پیدایش پنهان | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Narín✿، Asal_Zinati و * رهــــــا *

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,821
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد رمان پیدایش پنهان

ولفگانگ گوته، شاعر برتر آلمانی می‌گوید: اگر فردی یک کتاب می‌نویسد، بگذارید تنها آنچه که می‌داند را به نگارش در بیارد!
مفهوم این جمله، کاملا مرتبط با این رمان است، البته از این نگذریم که نویسنده، باید تحقیق کند و اطلاعاتش را بالا ببرد!

بعد از اتمام خواندن رمان پیدایش پنهان، اولین چیزی که به ذهن من خطور کرد این بود که آیا نویسنده، اطلاعات کافی در مورد ژانر جنایی داشت یا صرفا فقط به اطلاعاتی که از رمان‌های دیگر بدست آورده بود بسنده کرد؟!
نویسنده می‌دانست که نمی‌شود در عرض 5 سال یک فرد عادی(تاکید می‌کنم، یک فرد عادی) به درجه سرگردی دست بیابد؟ یا فرد دیگر در اوج جوانی سرهنگ بشود؟!
خیر، یک فرد معمولی برای رسیدن به درجه‌های سرگرد و سرهنگ راه طولانی در پیش دارد و شاید اگر خیلی ماهر باشد، اواسط سی چهل سالگی به این درجه برسد! گرفتن درجات بالاتر، تلاش و هوش بالایی می‌خواهد و اینطور نیست که مثل نقل و نبات درجه بدهند!
نه تنها ژانر جنایی رمان، بلکه ژانر فانتزی (تخیلی) هم نیازمند تحقیق است؛ شاید
بعضی از نویسنده‌ها بگویند: فانتزی است دیگه، بدون هیچ قانونی!
نه! فانتزی‌نویسی چارچوب قوانینی‌ای دارد و اینطور نیست که نویسنده، هر موجودی رو با موجود دیگر قاطی کنه و در آخر الهه باد (اینجا ی اشاره کنم به اینکه الهه برای مرد بکار نمی‌ره و بهتر بود از کلمه خدا استفاده بشه) ومپایر بشه!
توصیه من به نویسنده این است که بخواند و بخواند، هرچقدر بیشتر، بهتر است و خلق اثر بعدی رو برای نویسنده راحت‌تر می‌کند!
ایده‌ی رمان جدید نبود، صحنه‌های کلیشه‌ای در رمان دیده می‌شد و این، مثل شکافی عمیق جلوی پیشرفت رمان رو گرفته بود. وقتی تازه رمان رو شروع به خواندن کردم و ژانر پلیسی را دیدم، حدس زدم که قرار است با همچین موضوعی آشنا بشویم و امیدوار بودم که این‌چنین نباشد! اما پیدایش پنهان هم مثل اکثر رمان‌ها، دو شخصیت اصلی رو مزدوج کرد و آن‌ها رو به ماموریت فرستاد! اما اگر از این بگذریم، از کل‌کل های بی‌مورد بین کاراکترها نمی‌توانیم بگذریم!
جدیدا نویسنده‌ها فکر می‌کنند هرچقدر کاراکترها با هم کل‌کل بیشتری کنند یعنی باحال‌تر هستند و خواننده رمان رو طوری تصور می‌کنند که ذوق زده هست و با اشتیاق بیشتری رمان رو می‌خواند، در حالی‌ که این حس به من منتقل می‌شود که شخصیت‌ها به جای دو شخصیت بالغ و جوان، بچه‌هایی زیر ده سال هستند که سر اسباب‌ بازی‌هایشان باهم می‌جنگند!
البته این رو هم در نظر بگیریم که کل‌کل های شهرزاد و آرشام، برای طنز جلوه دادن رمان نبود و نویسنده با این کار، فقط قصد نشان دادن شخصیت لجباز شهرزاد و شخصیت غد آرشام رو داشت! اما باز هم زیادی بود و خواننده رو کلافه می‌کرد!
و البته موردی رو که واقعا درک نکردم:
مگر شهرزاد پلیس نبود؟ خب فرضا شهرزاد و آرشام برای ماموریت باهم مزدوج شدند ولی به هر حال پلیس هستند یا نه؟ آرشام چه حقی داره که به شهرزاد و اطلاعات جمع کردنش گیر بدهد؟! شهرزاد که مجسمه نیست به هرحال پلیس است آن هم سرگرد یگان ویژه! این گیر دادن‌های الکی و بیمورد شخصیت آرشام رو برای من یک فرد زیر بیست سال توصیف کرد تا سرهنگ و یک فرد بالغ و این یعنی عدم مهارت نویسنده در شخصیت پردازی که خود فاجعه است! آرشام و شهرزاد هر دو اراده‌ی محکمی در انتقام گرفتن داشتند پس در این بین جایی برای کل‌کل ها و لجبازی‌ها الکی نبود!
شروع رمان رو دوست داشتم، هزاران سوال در من بوجود آورد و من رو جذب رمان کرد، با دیدن تیتر 5 سال بعد و شهرزادی که پلیس شده بود، حقیقتا شکه شدم و این یک امتیاز مثبت برای نویسنده بود، تصور هرچیزی را می‌کردم الا پلیس شدن شهرزاد! اما بهتر بود شهرزاد یک ستوان یا خیلی بخواهد زرنگ باشد یک سروان بود تا سرگرد یگان ویژه! و البته آرشامی که سرهنگ شده بود؛ آرشام هم می‌توانست درجات پایین‌تری داشته باشد تا رمان فراواقعی نشان داده نشود!
یکی دیگر از موارد فراواقعی رمان عشق آرشام و شهرزاد بهم بود! من هیچ دلیلی برای این عشق ندیدم، کاش کمی بیشتر به این قسمت هم پرداخته می‌شد و یهو گفته نمی‌شد این دوتا عاشق هم هستند!
موارد فراواقعی در رمان، باعث نابودی اعتماد خواننده به نویسنده می‌شوند!
پیدایش پنهان روایت زندگی چهار فرد بود، دو پلیس و دو خلافکار که سرنوشت‌شان به یکدیگر گره خورده بود؛ رمان با شهرزاد شروع شد و در اواسط رمان هر چهار نفر گوینده رمان شدند! این مورد رو به هیچ وجه قبول ندارم، هرکدوم از کاراکترها می‌اومدند و پلات کوتاهی رو می‌گفتند و رمان، کات می‌خورد برای نفر بعدی! بهتر نبود از دانای کل استفاده شود تا هر چهار نفر بتوانند راوی باشند طوری که به رمان لطمه وارد نشود؟ رمان با شهرزاد شروع شد و خواننده با او حس همزادپنداری کرد، درسا را می‌شد با شرایطی قبول کرد تا راوی باشد و از دید یک خلافکار ماجرا را روایت کند اما آرشام و سپهر راوی‌های اضافه‌ای بودند که باعث سردرگمی خواننده شدند! می‌دانم که نویسنده مجبور بود از زبان هر چهار نفر بنویسد و بخاطر این است که می‌گویم دانای کل! دانای کل یا سوم شخص، زاویه دیدی است که به دلیل تسلط داشتن بر همه چیز، هم می‌تواند هر چهار نفر رو هم‌زمان روایت کند هم توصیفات عالی و حسابی داشته باشد! البته نمی‌‌شود از این گذشت که رمان پیدایش پنهان حتی با داشتن زاویه دید اول شخص، باز هم از توصیفات خوبی برخوردار بود و اگر کمی بیشتر بر توصیف چهره کار می‌شد، توصیفات بهتر هم می‌شدند؛ توصیف چهره فقط برای کاراکترهای اصلی انجام شده بود آن هم فقط یکبار!
اولا اینکه بهتر است توصیف چهره برای همه‌ی کاراکترها (حتی کاراکترهای فرعی و کمرنگ) صورت بگیرد، شاید نویسنده‌ای بگوید: برای همه که خیلی طول می‌کشه!
خب، برای اینکه طول نکشد و یا توصیفات چند خطی و طولانی نشوند، پیشنهاد می‌کنم که فقط یکی یا دوتا از ویژگی‌های شخصیت‌های فرعی (اصلی نه) که خیلی به چشم می‌آید گفته شود، مثلا برای یک خلافکار نقش فرعی می‌توان گفت زخم روی صورتش یا برای یک آرایشگر موهای رنگ شده‌اش و...

البته تاکید می‌کنم که این مورد فقط برای کاراکترهای فرعی انجام شود نه کاراکترهای اصلی، نقش‌های اصلی باید توصیف جامعی داشته باشند، طوری که در ذهن خواننده، تصویر کاملی از آن باشد!
و اینکه کل توصیفات (چهره و مکان) باید آرام آرام به خواننده منتقل شوند، باصبر و حوصله، نه اینکه نویسنده یک مقاله‌ی ده صفحه‌ای از ظواهر کاراکترها بنویسد و آن رو در دیدار اول کاراکترها جا بدهد! این یک مورد رواج یافته‌ی اشتباه است!
در بالا اشاره‌ای جزئی به شخصیت‌پردازی کردم ولی حس می‌کنم جا داره بیشتر توضیح بدم: شخصیت‌پردازی رمان ضعیف بود، شهرزاد به عنوان یک ستوان نابغه که به درجه‌ی سرگردی رسیده، اینقدر ضعیف بود که نتواند از پس ارشام بربیاید؟ این قسمت به قدری مرا گیج کرد که حتی احساس کردم دیگر دوست ندارم رمان رو ادامه بدهم!
آرشام که مثل نوجوان غیرتی‌ای می‌ماند تا سرهنگ یگان ویژه! درسا و سپهر جا داشتند بیشتر از گذشته‌شون تعریف بشه و پاشا و یاشار به عنوان دو خلافکار حرفه‌ای باید زرنگ‌تر از این بودند! هیلدا و هیراد که از آن کاراکترهای سرسری بودند که گاهی می‌آمدند و اعلام‌حضورمی‌کردند و می‌رفتند!
در اینجا به یقین می‌توانم بگویم رمان سیر تندی داشت و می‌شد به جای قسمت های لجبازی بین آرشام و شهرزاد به قسمت های فراموش شده و کم رنگ جولان داد! مثلا:
یهو احساس کردم دمای بدنم افت شدیدی کرد. با وحشت پاشدم و کشون‌کشون با کمک دیوار خودم رو رسوندم به تراسم که به آسمون دید داشت؛ سرم رو بلند کردم و به قرص ماه خیره شدم. کم کم دمای بدنم پایین‌تر رفت و دست‌هام شروع کرد به یخ زدن؛ بعدشم موهام کم کم سفید شد و در آخر، چشم‌های آبیم از همیشه یخی‌تر شد. با احساس قدرت فراوونی از تراس زدم بیرون
این قسمت ابهامات و مشکلات زیادی داشت، اگر ژانر علمی-تخیلی رو که در اصل باید فانتزی می‌بود رو در نظر نگیریم، رمان شما تا به این قسمت، یک رمان پلیسی بود و همچین صحنه‌ای مشکلات و ابهامات زیادی رو به وجود آورد!
اول اینکه نه تنها این قسمت موفق واقع نشده است، بلکه خواننده رو تا حد قابل توجه‌ای گیج می‌کند به طوریکه ممکن است خواننده رمان رو ول کند و با خودش بگوید: ول کن بابا، ای چی بود یهو وسط این اتفاقات؟
به نظرم این قسمت بهتر است ویرایش شود و کمی بیشتر بهش پرداخته شود، کمی بیشتر توصیف شود و مهم‌تر از همه، اولین صحنه‌ی فانتزی رمان نباشد!
قبل از این بهتر بود کمی سرنخ به خواننده داده می‌شد به طوری که خواننده به یک چیزایی شک کند، سپس این صحنه و اتفاقات بعد از آن!
سیر رمان شما در اوایل یکنواخت بود ولی در آخر، غوغا شد! معماها در آخر طرح شدند و پاسخ داده شدند! اتفاقات مهمی افتاد و رازهای زیادی برملا شد!
در واقع همه‌ی اتفاقات در آخر رمان افتادند و بعد، پایان عجیب رمان!
به عنوان یک خواننده، ترجیح می‌دادم معماها در کل رمان پخش بشوند تا جمع شدنشان در آخر!
آنقدر نویسنده به معماهایی که در آخر طرح کرده بود پرداخت که موضوعات مهمی نادیده گرفته شدند و بعضی موارد، فراموش شدند!
مثلا چرا آرشام ده سال اول زندگی‌اش رو یادش نبود؟
چرا آرشام و شهرزاد به نیوزلند رفتند؟ (دلیلش گفته شد اما باز جا داشت توضیح داده بشه) حکم آرشام چه شد؟ حکم مردانی‌ها؟ و...
بهتر نبود به جای کات و پرش به 5 سال بعد، کمی بیشتر به رمان پرداخته می‌شد؟
رمان تموم شد و من به فکر این هستم که چقدر این اثر می‌توانست بهتر باشد اگر فقط به یک موضوع جنایی-پلیسی یا فانتزی می‌پرداخت و نویسنده، قبل از نگارش رمان اطلاعاتش را بالاتر می‌برد!
هدف من از نقد، تخریب نبود بلکه خواستم کمکی برای نگارش بهتر کرده باشم
99/1/30
کادر نقد رمان 98
حنانه سادات میرباقری


نقد و بررسی رمان پیدایش پنهان | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زینب نامداری، Karkiz، !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا