مشاعره با ای شروع بشه

-FãTéMęH- · 18/6/24

moh@mad گفت:
ای که می پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دلست اما ندانم دل کجاست

جان پاکست آن پری رخسار از سر تا قدم
ور نه شکلی این چنین در نقش آب و گل کجاست

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

moh@mad · 19/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

ای نسیم صبح دم یارم کجاست
غم ز حد بگذشت غم‌خوارم کجاست

وقت کارست ای نسیم از کار او
گر خبر داری بگو دارم کجاست

اوحدی

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
ای نسیم صبح دم یارم کجاست
غم ز حد بگذشت غم‌خوارم کجاست

وقت کارست ای نسیم از کار او
گر خبر داری بگو دارم کجاست

اوحدی

ای لاله ی غریب ز صحرای کیستی؟

حالی ز غنچه ی دل ما بازکن گره

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ای لاله ی غریب ز صحرای کیستی؟

حالی ز غنچه ی دل ما بازکن گره

ای لقای تو جواب هر سوال
مشکل از تو حل شود بی قیل و قال

ترجمانی هر چه ما را در دلست
دست گیری هر که پایش در گل است

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
ای لقای تو جواب هر سوال
مشکل از تو حل شود بی قیل و قال

ترجمانی هر چه ما را در دلست
دست گیری هر که پایش در گل است

ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه سرخوشی زتو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوار تریم؟ خیام

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه سرخوشی زتو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوار تریم؟ خیام

ای خوشا روزی که ما معشوق را مهمان کنیم

دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
ای خوشا روزی که ما معشوق را مهمان کنیم

دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم

ای که برداشتی از شانه موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ای که برداشتی از شانه موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری

ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو
گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو

قصه کن در گوش ما گر دیگران محرم نیند
با دل پـرخـون ما پیـغام دلـداری بگو

-FãTéMęH- · 14/7/24

moh@mad گفت:
ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو
گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو

قصه کن در گوش ما گر دیگران محرم نیند
با دل پـرخـون ما پیـغام دلـداری بگو

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه‌سر مکن هنری ننگ و نام را

moh@mad · 17/7/24

-FãTéMęH- گفت:
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش
پیرانه‌سر مکن هنری ننگ و نام را

ای جنون عمریست می‌خواهم دلی خالی‌کنم
شیشه‌ام را بشکن و گوشی بر آهنگم‌ گذار

کس ندارد جز عرق تاب جدال اهل شرم
آب شو آنگه قدم در عرصهٔ جنگم‌ گذار

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین