مشاعره با حرف ژ

moh@mad · 12/6/24

YeGaNeH گفت:
ژرف بحریست پر از آب حیات
موج زن آمده از کل جهات

- جامی

ژاله صبح دانی خبر از چه می دهد
اشکی که شبش پای عزیزی رفته است

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
ژاله صبح دانی خبر از چه می دهد
اشکی که شبش پای عزیزی رفته است

ژالهٔ نعمت از هوای سخا

بانوی ملک پرور افشانده است

خاقانی

MēLįKąღ · 26/6/24

ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب

زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته اند

-FãTéMęH- · 26/6/24

MēLįKąღ گفت:
ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب

زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته اند

ژاله می‌چکد از ابر بهمنی
برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
ژاله می‌چکد از ابر بهمنی
برگ صبوح ساز و بده جام یک منی

می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی

ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب
زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته اند

سعدی

-FãTéMęH- · 30/6/24

moh@mad گفت:
ژاله و صبح بهم یافته کافور و گلاب
زاین و آن داروی هر درد سر آمیخته اند

سعدی

ژاله صبح دانی خبر از چه می دهد
اشکی که شبش پای عزیزی رفته است
محمدجواد ج

~MobinA~ · 5/7/24

-FãTéMęH- گفت:
ژاله صبح دانی خبر از چه می دهد
اشکی که شبش پای عزیزی رفته است
محمدجواد ج

ژنده پیلان کز در دریای سند آورده ای
سال دیگر بگذرانی از لـ*ـب دریای نیل

«فرخی سیستانی»

-FãTéMęH- · 6/7/24

~MobinA~ گفت:
ژنده پیلان کز در دریای سند آورده ای
سال دیگر بگذرانی از لـ*ـب دریای نیل

«فرخی سیستانی»

ژولیده زلف فتنه خو، مخمور چشم کینه جو
موها پریشان کرده او، خونها چکان از هر طرف

جانها و دلها چون خسی در راهش آب هر کسی
می رفت جان و دل بسی گیسوکشان از هر طرف

«امیر خسرو دهلوی»

moh@mad · 6/7/24

-FãTéMęH- گفت:
ژولیده زلف فتنه خو، مخمور چشم کینه جو
موها پریشان کرده او، خونها چکان از هر طرف

جانها و دلها چون خسی در راهش آب هر کسی
می رفت جان و دل بسی گیسوکشان از هر طرف

«امیر خسرو دهلوی»

ژنده پیلان کز در دریای سند آورده ای
سال دیگر بگذرانی از لـ*ـب دریای نیل

قرمطی چندان کشی کز خو نشان تا چند سال
چشمه های خون شود در بادیه ریگ مسیل

فرخی

-FãTéMęH- · 6/7/24

moh@mad گفت:
ژنده پیلان کز در دریای سند آورده ای
سال دیگر بگذرانی از لـ*ـب دریای نیل

قرمطی چندان کشی کز خو نشان تا چند سال
چشمه های خون شود در بادیه ریگ مسیل

فرخی

ژاله می‌چکد از ابر بهمنی
برگ صبوح ساز و بده جام یک منی
می ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفت
خوش بگذران و بشنو از این پیر منحنی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین