مشاعره با حرف س

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
سر سرخوشی ما مردم هشیار ندانند
انکار کنان شیوهٔ این کار ندانند

در صومعه سجاده نشینان مجازی
سوز دل آلودهٔ خمار ندانند

عطار

سالکی گفتا چه داری آرزو؟ گفتم، سکوت معنی صد نکته را در یک سخن پیچیده ام

معین کرمانشاهی

MēLįKąღ · 26/6/24

سـ*ـینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

-FãTéMęH- · 26/6/24

MēLįKąღ گفت:
سـ*ـینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را
خدای من که به فریاد می‌رسد ما را

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را
خدای من که به فریاد می‌رسد ما را

سایه‌ام را می‌توان چون زلفِ خوبان شانه کرد
بس که طبع من به صد فکر پریشان آشناست

دستم از دل برنمی‌دارد گداز آرزو
سیل عمری شد که با این خانه ویران آشناست

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
سایه‌ام را می‌توان چون زلفِ خوبان شانه کرد
بس که طبع من به صد فکر پریشان آشناست

دستم از دل برنمی‌دارد گداز آرزو
سیل عمری شد که با این خانه ویران آشناست

سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد
به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد
به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد

سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است

عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانه‌ای لایعقل است

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
سر عشقت مشکلی بس مشکل است
حیرت جان است و سودای دل است

عقل تا بوی می عشق تو یافت
دایما دیوانه‌ای لایعقل است

سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود
رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود
رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود
[/QUOT

سر خم نکردیم به درگاه این و آن
این است عیب ما که کَس از ما نمی‌شود

-FãTéMęH- · 26/6/24

سوختم از آتش دل در میان موج اشک

شوربختی بین که در آ*غو*ش دریا سوختم

شمع و گل هم هر کدام از شعلهای در آتشند

در میان پاکبازان من نه تنها سوختم

رهی معیری

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
سوختم از آتش دل در میان موج اشک

شوربختی بین که در آ*غو*ش دریا سوختم

شمع و گل هم هر کدام از شعلهای در آتشند

در میان پاکبازان من نه تنها سوختم

رهی معیری

سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو
سرمایهٔ گرمیست مها آتش تو

هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد
رامش کند آن زلف خوش سرکش تو

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین