مشاعره با واژه‌ی انتخابی

moh@mad · 21/5/24

Mystery گفت:
هجران را با چه بباید کرد جبران؟
کاین غم دوری خانه‌ی عشق می‌کند ویران.

دین لطفا

دین راهگشا بود و تو گمگشته ی دینی
تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی

آهو نگران است بزن تیر خطا را
صیاد دل از کف شده تا کی به کمینی

این قدر میاندیش به دریا شدن ای رود
هر جا بروی باز گرفتار زمینی

گل لطفا

Mystery · 21/5/24

moh@mad گفت:
دین راهگشا بود و تو گمگشته ی دینی
تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی

آهو نگران است بزن تیر خطا را
صیاد دل از کف شده تا کی به کمینی

این قدر میاندیش به دریا شدن ای رود
هر جا بروی باز گرفتار زمینی

گل لطفا

گل نکش ای حمال بیچاره
گر معتاد شوی نیابی چاره

سرد لطفا

moh@mad · 22/5/24

Mystery گفت:
گل نکش ای حمال بیچاره
گر معتاد شوی نیابی چاره

سرد لطفا

روزگاریست اسمان برایم ابی نیست
زندگی خاکستریست سرد سرد تلخ تلخ

روزگاریست خنده هایم باقی نیست
چشمانم خشک و بغض جاریست

شمع لطفا

Della࿐ · 22/5/24

شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشي در دلش افكندم و آبش كردم
فرخی يزدی

با مرگ

moh@mad · 22/5/24

-DELI- گفت:
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشي در دلش افكندم و آبش كردم
فرخی يزدی

با مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

سهراب

محبت لطفا

Della࿐ · 22/5/24

از محبت تلخ‌ها شیرین شود
وز محبت مس‌ها زرین شود
از محبت دردها صافی شود
وز محبت دردها شافی شود
از محبت خارها گل می‌شود
وز محبت سرکه‌ها مل می‌شود
از محبت دار تختی می‌شود
وز محبت بار تختی می‌شود
از محبت تلخها شیرین شود
از محبت سجن گلشن می‌شود
بی محبت روضه گلخن می‌شود
از محبت نار نوری می‌شود
وز محبت دیو حوری می‌شود
از محبت سنگ روغن می‌شود
بی محبت موم آهن می‌شود
از محبت حزن شادی می‌شود
وز محبت غول هادی می‌شود
از محبت نیش نوشی می‌شود
وز محبت شیر موشی می‌شود
از محبت سقم صحت می‌شود
وز محبت قهر رحمت می‌شود
از محبت مرده زنده می‌شود
وز محبت شاه بنده می‌شود
از محبت گردد او محبوب حق
گرچه طالب بود شد مطلوب حق
مولانا

با جدایی

moh@mad · 22/5/24

-DELI- گفت:
از محبت تلخ‌ها شیرین شود
وز محبت مس‌ها زرین شود
از محبت دردها صافی شود
وز محبت دردها شافی شود
از محبت خارها گل می‌شود
وز محبت سرکه‌ها مل می‌شود
از محبت دار تختی می‌شود
وز محبت بار تختی می‌شود
از محبت تلخها شیرین شود
از محبت سجن گلشن می‌شود
بی محبت روضه گلخن می‌شود
از محبت نار نوری می‌شود
وز محبت دیو حوری می‌شود
از محبت سنگ روغن می‌شود
بی محبت موم آهن می‌شود
از محبت حزن شادی می‌شود
وز محبت غول هادی می‌شود
از محبت نیش نوشی می‌شود
وز محبت شیر موشی می‌شود
از محبت سقم صحت می‌شود
وز محبت قهر رحمت می‌شود
از محبت مرده زنده می‌شود
وز محبت شاه بنده می‌شود
از محبت گردد او محبوب حق
گرچه طالب بود شد مطلوب حق
مولانا

با جدایی

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

زلف لطفا

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

زلف لطفا

اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد

مبارک باشد امّا دلبری اندازه ای دارد
قراگوزلو

عمر

moh@mad · 13/7/24

-FãTéMęH- گفت:
اگر زلفت به هر تاری اسیر تازه ای دارد

مبارک باشد امّا دلبری اندازه ای دارد
قراگوزلو

عمر

همه عمر برندارم سر از این خمار سرخوشی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

ایینه لطفا

-FãTéMęH- · 14/7/24

moh@mad گفت:
همه عمر برندارم سر از این خمار سرخوشی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

ایینه لطفا

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
امروز که محتاج توام، جای تو خالیست
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست
«هوشنگ ابتهاج»

نفس

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

اخراج شده

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین