مشاعره با حرف گ

-FãTéMęH- · 6/5/24

مبینا گوهری گفت:
گر نه تهی باشدی بیشترین جوی‌ها

خواجه چرا می‌دود تشنه در این کوی‌ها

گفتم ای یار مکُن با دلِ عاشق بازی
گفت حق است که با آتشِ ما دَمسازی
مولانا

moh@mad · 8/5/24

-FãTéMęH- گفت:
گفتم ای یار مکُن با دلِ عاشق بازی
گفت حق است که با آتشِ ما دَمسازی
مولانا

گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب

این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند

مشیری

zariiiiiiiii · 9/5/24

گر بی تو یک دو روز صبورم عجب مدار
چون شاخ نو بریده ندارم خبر عنوز
- مسیح کاشانی

Della࿐ · 9/5/24

گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

moh@mad · 11/5/24

-DELI- گفت:
گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن

گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش
قبله‌ای دارند و ما زیبا نگار خویش را

Mystery · 20/5/24

moh@mad گفت:
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش
قبله‌ای دارند و ما زیبا نگار خویش را

گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کنند مغیلان غم مخور

moh@mad · 21/5/24

Mystery گفت:
گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کنند مغیلان غم مخور

گر نمی مانی نیا بیهوده اشوبم مکن
من به تنها بودنم خو کرده مجذوبم مکن

گفته بودم با دلم بازی نکن کردی ولی
گر نمی گویم سخن دیوانه محسوبم مکن

Mitra_Mohammadi · 22/5/24

گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد

zariiiiiiiii · 22/5/24

گر دست لطف بر سر زلفان من کشی
دنیا و هرچه هست فراموش میکنم
پاسی از شب گذشته و خوابم نمیبرد
ای جان فدای دیده شب زنده دار تو

Mitra_Mohammadi · 22/5/24

گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی‌ست
این آتش از هر سر که برخیزد تماشایی‌ست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی