مشاعره با حرف خ

moh@mad · 11/4/24

Delvin22 گفت:
خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت
به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت

خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق
گر چه ما باری نه‌ایم از عشقبازی مرد عشق

ما همه دعوی کنیم از عشق و عشق از ما به رنج
عاشق آن باید که از معنی بود در خورد عشق

سنائی

Delvin22 · 11/4/24

moh@mad گفت:
خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق
گر چه ما باری نه‌ایم از عشقبازی مرد عشق

ما همه دعوی کنیم از عشق و عشق از ما به رنج
عاشق آن باید که از معنی بود در خورد عشق

سنائی

خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی
ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی

moh@mad · 12/4/24

Delvin22 گفت:
خوشست پیری اگر مانده بود جان جوانی
ولی ز بخت بد از من نه جسم ماند و نه جانی

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم

هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم

Delvin22 · 13/4/24

moh@mad گفت:
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم

هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم

خوش آن کز گرد ره سویت رسیدیم
به دیده گردی از کویت کشیدیم

( جامی )

moh@mad · 16/4/24

خوش آن کز گرد ره سویت رسیدیم
به دیده گردی از کویت کشیدیم

( جامی )
[/QUOTE]
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن

شهریار

zariiiiiiiii · 24/4/24

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
- سعدی

moh@mad · 24/4/24

zariiiiiiiii گفت:
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
- سعدی

خیال‌انگیز و جان‌پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر از این عیبی که می‌دانی که زیبایی

من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق‌تر از مایی

zariiiiiiiii · 24/4/24

خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت
خرم انان که این الالیان کشت
بسی هند و بسی شند و بسی یند
همان کوه و همان صحرا همان دشت
- باباطاهر

moh@mad · 24/4/24

zariiiiiiiii گفت:
خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت
خرم انان که این الالیان کشت
بسی هند و بسی شند و بسی یند
همان کوه و همان صحرا همان دشت
- باباطاهر

خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود
و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود
منزوی

-FãTéMęH- · 6/5/24

moh@mad گفت:
خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود
و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود
منزوی

خوش است درد که باشد امید درمانش
دراز نیست بیابان که هست پایانش

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین