خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mahimeshki87

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/4/24
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
5
امتیاز
3
سن
16
زمان حضور
1 روز 1 ساعت 55 دقیقه
نام رمان: مآهور
ژانر: عاشقانه ، مافیایی
خلاصه:
مآهور بعد از مدت ها به عنوان حسابدار در شرکت مشغول به کار میشود ، نامزد او سینا ، یکی از رقیب های شهاب جهانگیر یعنی رئیس شرکت هست ، روزی که سینا در مزایده شهاب رو شکست میده ، برای رجز خوانی به شرکت می‌ره و بعد از خروجش شهاب تصمیم میگیره اون رو تعقیب کنه ، زمانی که سینا ماهور رو به خونه می‌رسونه ، شهاب به ماهور به عنوان جاسوس شک می‌کنه و اونو برای گرفتن آتو تحت نظر میگیره ، روزی که مامور ها برای دستگیری شهاب به شرکت میرن ، شهاب راهی به جز فرار برای اثبات بی گناهیش نداره ، بهترین مکان برای فرار ، جایی که مامور ها شک نکنند ، خونه ی ماهوره...
Mahimeshki87


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و بردیا مهرزاد

ARMITA3021S

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
17/4/24
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
3
امتیاز
3
سن
17
زمان حضور
2 ساعت 4 دقیقه
خلاصه: دختری که در هفده سالگی تمام چیز های مهم زندگی اش را از دست میدهد که البته شامل پدر و مادرش هم می‌شود او سختی های زیادی می‌کشد تا اینکه فرشته ای برای نجاتش می‌رسد


با خستگی ناشی از ساعت ها بی‌خوابی وسایلم رو جمع میکنم تا به خونه برم بعد از خروج از مغازه درش رو قفل میکنم و راه می افتم سرمای هوا به راحتی از کفش نازکم عبور می‌کرد و به پاهای خسته ام می‌رسید اون اوایل از اینکه ساعت ۹ شب به بعد بخوام تنها بیرون باشم خیلی میترسیدم اما الان تقریبا ساعت یک بود و من تنها تو کوچه های تاریک واسه خودم راه میرفتم
خیلی سخته که زندگیت توی یک چشم به هم زدن زیر و رو بشه و تو به تنهایی بار سنگین زندگی رو به دوش بکشی
در خونه رو با کلید باز کردم و از حیات کوچیکش عبور کردم و کفشام رو درآوردم و به داخل رفتم چراغ هارو روشن کردم و رفتم که لباسامو عوض کنم که دیدم یه چیزی روی مبل زوار در رفته ام هست


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، daryam1 و بردیا مهرزاد

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
نام رمان: مآهور
ژانر: عاشقانه ، مافیایی
خلاصه:
مآهور بعد از مدت ها به عنوان حسابدار در شرکت مشغول به کار میشود ، نامزد او سینا ، یکی از رقیب های شهاب جهانگیر یعنی رئیس شرکت هست ، روزی که سینا در مزایده شهاب رو شکست میده ، برای رجز خوانی به شرکت می‌ره و بعد از خروجش شهاب تصمیم میگیره اون رو تعقیب کنه ، زمانی که سینا ماهور رو به خونه می‌رسونه ، شهاب به ماهور به عنوان جاسوس شک می‌کنه و اونو برای گرفتن آتو تحت نظر میگیره ، روزی که مامور ها برای دستگیری شهاب به شرکت میرن ، شهاب راهی به جز فرار برای اثبات بی گناهیش نداره ، بهترین مکان برای فرار ، جایی که مامور ها شک نکنند ، خونه ی ماهوره...
Mahimeshki87
باسلام، ناظر شما Mitra_Mohammadi
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Della࿐ و MaRjAn

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
خلاصه: دختری که در هفده سالگی تمام چیز های مهم زندگی اش را از دست میدهد که البته شامل پدر و مادرش هم می‌شود او سختی های زیادی می‌کشد تا اینکه فرشته ای برای نجاتش می‌رسد


با خستگی ناشی از ساعت ها بی‌خوابی وسایلم رو جمع میکنم تا به خونه برم بعد از خروج از مغازه درش رو قفل میکنم و راه می افتم سرمای هوا به راحتی از کفش نازکم عبور می‌کرد و به پاهای خسته ام می‌رسید اون اوایل از اینکه ساعت ۹ شب به بعد بخوام تنها بیرون باشم خیلی میترسیدم اما الان تقریبا ساعت یک بود و من تنها تو کوچه های تاریک واسه خودم راه میرفتم
خیلی سخته که زندگیت توی یک چشم به هم زدن زیر و رو بشه و تو به تنهایی بار سنگین زندگی رو به دوش بکشی
در خونه رو با کلید باز کردم و از حیات کوچیکش عبور کردم و کفشام رو درآوردم و به داخل رفتم چراغ هارو روشن کردم و رفتم که لباسامو عوض کنم که دیدم یه چیزی روی مبل زوار در رفته ام هست
باسلام، ناظر شما daryam1
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Della࿐، daryam1 و یک کاربر دیگر

حوری

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/4/24
ارسال ها
17
امتیاز واکنش
148
امتیاز
38
سن
26
زمان حضور
2 روز 3 ساعت 43 دقیقه
نام رمان :چشمانم شاهد بودند.

ژانر:طنز،تاریخی،عاشقانه با چاشنی غم

خلاصه:صحرا دختری نویسنده که بعد از اتمام کتاب جدیدش با اتفاق عجیبی وارد رمان خودش میشه ولی بااین تفاوت که رمان طبق چیزی که نوشته شده پیش نمیره وانگار کسی داره رمان رو کنترل میکنه و تغییر میده...

انتخاب ناظر به صلاح دید مدیر


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، بردیا مهرزاد و Della࿐

zarim

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/3/24
ارسال ها
2
امتیاز واکنش
6
امتیاز
3
سن
16
زمان حضور
3 ساعت 51 دقیقه
نام رمان:قلب عاشق من
ژانر:عاشقانه_غمگین_پلیسی

خلاصه:دختری به نام مهسا که در دانشگاه زبان تخصصی میخونه
و علی یکی از استاد های مهسا که جوونه و ادم مرموزیه و مهسا ناخواسته عاشق این ادم میشه و علی میفهمه و در ازای اینکه زنش بشه یه شرطی گذاشت....
حالا بنظر شما اون شرط چیه؟
برای خواندن رمان هم میتونید در روبیکا بخونید و هم در سایت
اما هنوز در سایت نمیتونم بزارم و باید درخواست بدم


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
نام رمان :چشمانم شاهد بودند.

ژانر:طنز،تاریخی،عاشقانه با چاشنی غم

خلاصه:صحرا دختری نویسنده که بعد از اتمام کتاب جدیدش با اتفاق عجیبی وارد رمان خودش میشه ولی بااین تفاوت که رمان طبق چیزی که نوشته شده پیش نمیره وانگار کسی داره رمان رو کنترل میکنه و تغییر میده...

انتخاب ناظر به صلاح دید مدیر
باسلام، ناظر شما Della࿐
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
Reactions: YeGaNeH

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
نام رمان:قلب عاشق من
ژانر:عاشقانه_غمگین_پلیسی

خلاصه:دختری به نام مهسا که در دانشگاه زبان تخصصی میخونه
و علی یکی از استاد های مهسا که جوونه و ادم مرموزیه و مهسا ناخواسته عاشق این ادم میشه و علی میفهمه و در ازای اینکه زنش بشه یه شرطی گذاشت....
حالا بنظر شما اون شرط چیه؟
برای خواندن رمان هم میتونید در روبیکا بخونید و هم در سایت
اما هنوز در سایت نمیتونم بزارم و باید درخواست بدم
باسلام
به علت اینکه یک رمان تحت نظارت از قبل دارید، امکان تعیین ناظر برای شما وجود ندارد. بعد از پایان نظارت رمان قبلی، مجددا درخواست دهید.
موفق باشید :گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • عالی
Reactions: YeGaNeH

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,603
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 11 ساعت 59 دقیقه
سلام
نام رمان: پلک هات رو روی هم بذار
ژانر: تخیلی، عاشقانه، ماورالطبیعی
نام نویسنده: الما سهند( زهرا.الف)

خلاصه:
دختری که بعد از 24 سال از خواب بیدار میشه و میفهمه تمام زندگی که داشته خواب بوده و اون درواقع یک ملکه است. بخاطر خواب طولانی که نسبت به بقیه داشته کمی طول میکشه تا به زندگی اصلیش برگرده اما ویژگی مشترکی که با وزیر اعظمش داره اینه که هردو زندگی قبلی خودشون رو به یاد میارن و تو اون زندگی عاشق هم بودن و قول دادن تو زندگی بعدی عاشق هم نشن اما طی جنگ با شیطان اونها دوباره عاشق هم میشن.



مقدمه: تا حالا به خواب هایی که می‌بینیم دقت کردین؟ به زندگی چی؟ به نظرتون زندگی اون واقعیته یا خواب؟ شاید خواب درواقع زندگی اصلی ما باشه و اینی که توشیم فقط برای جمع آوری اطلاعات باشه و خوابی که میبینیم.
من یه آلرودم، کسی که بعد از ۲۴ سال از خواب بیدار شد و فهمید کدوم زندگی، زندگی واقعیشه. اونی ک تو خواب می‌دید یا اونی که توش وقت می‌گذروند.
آلرودی که باید با شیطان میجنگید. ولی نه شیطانی که همه میشناسن. شیطانی که مختص دنیای الرودهاست. و من از یک فرد معمولی که به خیال خودم بودم، رسیدم به ملکه‌ و وزیر جنگ بودن. تو این راه باید با کسی هم مسیر میشدم که از زندگی قبلیم عاشقش بودم و هر دو خوب زندگی قبلیمون رو به یاد داشتیم...

ناظر به انتخاب خودتون ممنون.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: mahimeshki87، بردیا مهرزاد، Della࿐ و یک کاربر دیگر

بردیا مهرزاد

ناظر آزمایشی + گوینده آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
2/2/24
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
640
امتیاز
153
زمان حضور
16 روز 3 ساعت 18 دقیقه
سلام
نام رمان: پلک هات رو روی هم بذار
ژانر: تخیلی، عاشقانه، ماورالطبیعی
نام نویسنده: الما سهند( زهرا.الف)

خلاصه:
دختری که بعد از 24 سال از خواب بیدار میشه و میفهمه تمام زندگی که داشته خواب بوده و اون درواقع یک ملکه است. بخاطر خواب طولانی که نسبت به بقیه داشته کمی طول میکشه تا به زندگی اصلیش برگرده اما ویژگی مشترکی که با وزیر اعظمش داره اینه که هردو زندگی قبلی خودشون رو به یاد میارن و تو اون زندگی عاشق هم بودن و قول دادن تو زندگی بعدی عاشق هم نشن اما طی جنگ با شیطان اونها دوباره عاشق هم میشن.



مقدمه: تا حالا به خواب هایی که می‌بینیم دقت کردین؟ به زندگی چی؟ به نظرتون زندگی اون واقعیته یا خواب؟ شاید خواب درواقع زندگی اصلی ما باشه و اینی که توشیم فقط برای جمع آوری اطلاعات باشه و خوابی که میبینیم.
من یه آلرودم، کسی که بعد از ۲۴ سال از خواب بیدار شد و فهمید کدوم زندگی، زندگی واقعیشه. اونی ک تو خواب می‌دید یا اونی که توش وقت می‌گذروند.
آلرودی که باید با شیطان میجنگید. ولی نه شیطانی که همه میشناسن. شیطانی که مختص دنیای الرودهاست. و من از یک فرد معمولی که به خیال خودم بودم، رسیدم به ملکه‌ و وزیر جنگ بودن. تو این راه باید با کسی هم مسیر میشدم که از زندگی قبلیم عاشقش بودم و هر دو خوب زندگی قبلیمون رو به یاد داشتیم...

ناظر به انتخاب خودتون ممنون.
باسلام، ناظر شما بنده خواهم بود
منتظر ایجاد گفتگو باشید.
به امید موفقیت شما...:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: MaRjAn و zariiiiiiiii
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا