مشاعره با حرف چ

~NIKA~ · 29/10/23

چو خدا بود پناهت، چه‌خطر بود ز راهت
به فلك رسد کلاهت که سر همه سرانی !

moh@mad · 30/10/23

~NIKA~ گفت:
چو خدا بود پناهت، چه‌خطر بود ز راهت
به فلك رسد کلاهت که سر همه سرانی !

چشم وا کردم و دیدم که وجودم تو شدی
دفتر پر غزل خاطره هایم تو شدی

در سرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم تو شدی

*AsAl* · 30/10/23

چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار

moh@mad · 31/10/23

*AsAl* گفت:
چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار

چيزی که ميان من و تو نيست غريبی است
صد بار تو را ديده ام ای غم به گمانم

انگار که يک کوه سفر کرده از اين دشت
اينقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

ElnaZ☆ · 21/11/23

چشم ما می‌گرید از سوز غمت شب تا به روز
هیچ رحمی نایدت بر دیده گریان ما

امیرخسرو دهلوی

-FãTéMęH- · 21/11/23

چون دیگران بخند به غم های ما توهم

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد

چشم انتظار باش در این ماجرا توهم

فاضل نظری

ElnaZ☆ · 22/11/23

-FãTéMęH- گفت:
چون دیگران بخند به غم های ما توهم

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد

چشم انتظار باش در این ماجرا توهم

فاضل نظری

چون فرش پیشِ پای تو بودم تمامِ عمر
چشمت ولی نخورد به نقش و نگارِ من

حسین دهلوی

-FãTéMęH- · 22/11/23

چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین

گریه ی لیلی کنار بسـ*ـتر مجنون ببین

moh@mad · 23/11/23

-FãTéMęH- گفت:
چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین

گریه ی لیلی کنار بسـ*ـتر مجنون ببین

چشم وا کردم و دیدم که وجودم تو شدی
دفتر پر غزل خاطره هایم تو شدی

در سرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم تو شدی

ElnaZ☆ · 23/11/23

چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی