مشاعره با حرف د

moh@mad · 30/10/23

~NIKA~ گفت:
دیر آمده ای مرو شتابان
ای رفتن تو چون رفتن جان...

در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست
غیر از سپر انداختن اینجا سپری نیست

در قافله فرد روان بار ندارم
هر چند به جز سایه مرا همسفری نیست

*AsAl* · 30/10/23

دیگرم، از پی دویدن بهر چیست؟
وین همه، رختم دریدن بهر چیست؟

moh@mad · 7/11/23

*AsAl* گفت:
دیگرم، از پی دویدن بهر چیست؟
وین همه، رختم دریدن بهر چیست؟

دنیا و حال خوب و خوشش عاید شما
ما را برای شعر و غزل آفریده اند

YeGaNeH · 12/11/23

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیز تر است

- رهی معیری

-FãTéMęH- · 12/11/23

در دایره وجود موجود علیست

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست

گرخانه اعتقاد ویران نشدی

من فاش بگفتمی که معبود علیست

مولانا

moh@mad · 13/11/23

-FãTéMęH- گفت:
در دایره وجود موجود علیست

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست

گرخانه اعتقاد ویران نشدی

من فاش بگفتمی که معبود علیست

مولانا

در بزم‌ وصالت‌که حیا جام به‌دست است
گر آب شود بادهٔ ناب است دل ما

منظور بتان هرکه‌ شود حسرتش از ماست
یار آینه می‌بیند و آب است دل ما

-FãTéMęH- · 13/11/23

دانه ای را که دل مـوری از آن شاد شود

خوشی اش روز جزا تاج سلیمان باشد

صائب تبریزی

moh@mad · 16/11/23

-FãTéMęH- گفت:
دانه ای را که دل مـوری از آن شاد شود

خوشی اش روز جزا تاج سلیمان باشد

صائب تبریزی

در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست
جمله شاهانند آن جا بندگان را بار نیست

گر تو نازی می‌کنی یعنی که من فرخنده‌ام
نزد این اقبال ما فرخندگی جز عار نیست

-FãTéMęH- · 16/11/23

دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

moh@mad · 17/11/23

-FãTéMęH- گفت:
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

دردم دهی به فصلی درمان کنی به وصلی
ماتم که بر چه اصلی درد و دوایم از توست

از بسـ*ـتر غنودن تا اوج پر گشودن
از ابتدای بودن تا انتهایم از توست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه فعال

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین