مشاعره

(SINA) · 14/8/23

Z_Hananeh گفت:
تو مگر در بدری، خانه نداری ای بغض؟
همه شب سرزده مهمان گلویم هستی!

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

Z_Hananeh · 14/8/23

(SINA) گفت:
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

آتش از برق نگاهت ریختی در جان من
خواستی تا در میان شعله ها آب ام کنی

(SINA) · 14/8/23

Z_Hananeh گفت:
آتش از برق نگاهت ریختی در جان من
خواستی تا در میان شعله ها آب ام کنی

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین منست

Z_Hananeh · 14/8/23

(SINA) گفت:
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین منست

تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را

~NIKA~ · 14/8/23

Z_Hananeh گفت:
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را

آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم
مکش ای دوست تو بر سایه خود خنجر خویش...

moh@mad · 14/8/23

~NIKA~ گفت:
آن که چون سایه ز شخص تو جدا نیست منم
مکش ای دوست تو بر سایه خود خنجر خویش...

شعرم از ناله ي عشاق غم انگيزتر است
داد از آن زخمه كه ديگر ره بيداد گرفت

Delvin22 · 12/9/23

moh@mad گفت:
شعرم از ناله ي عشاق غم انگيزتر است
داد از آن زخمه كه ديگر ره بيداد گرفت

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

*AsAl* · 12/9/23

Delvin22 گفت:
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن

moh@mad · 13/9/23

*AsAl* گفت:
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن

نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل

~Hasti~ · 16/9/23

لـ*ـب فرو بسته ام از ناله و فریاد، ولی

دل ماتمزده، در سـ*ـینه من نوحه گر است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی