مشاعره با حرف ل

M O B I N A · 17/5/23

لطف حق با تو مدارا ها کند

چون که از حد بگذزد رسوا کند

لـ*ـذت اندر ترک لـ*ـذت بود، ای آزادگان

ما گدایان ترک این لـ*ـذت نمی دانسته ایم

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور

ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست

M O B I N A · 17/5/23

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند

M O B I N A · 17/5/23

لـ*ـب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

moh@mad · 17/5/23

~MOBÍNA~ گفت:
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد

شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد

رهی معیری

لاله‌ی دشت و غزال ختن و نرگس باغ
همه سرخوش‌اند ولی چشم تو سرخوش دگر است

*NiLOOFaR* · 18/5/23

لـ*ـب از گفتن چنان بستم که گویی
دهان بر چهره زخمی بود و بِه گشت

moh@mad · 18/5/23

Niloofar.r گفت:
لـ*ـب از گفتن چنان بستم که گویی
دهان بر چهره زخمی بود و بِه گشت

لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست

آرام و قرار دلِ دیوانه ی من باش

SelmA · 27/6/23

لطفش آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست

Mahii · 27/6/23

SelmA گفت:
لطفش آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانی دانست

لحظه اي باد تو را خواند که با او بروي
تو بمان تا به يقين دير شود، بعد برو
صبر کن عشق زمينگير شود، بعد برو
يا دل از ديده ي تو سير شود، بعد برو

moh@mad · 30/6/23

Mahii گفت:
لحظه اي باد تو را خواند که با او بروي
تو بمان تا به يقين دير شود، بعد برو
صبر کن عشق زمينگير شود، بعد برو
يا دل از ديده ي تو سير شود، بعد برو

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و سرخوشی همه کس نتوانند